اگرچه انقلاب صنعتی مزایا و معایب بسیاری داشت و تقریباً هیچ کشوری از گزند آن بی نصیب نماند اما برخی ازکشورها تلاش کردند تا با بهره‌وری بهینه، مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی مناسب با به حداقل رساندن معایب از مزایای آن استفاده حداکثری کنند و همین امر باعث شد تا برخی روستاها همگام با شهرها پیشرفت […]

اگرچه انقلاب صنعتی مزایا و معایب بسیاری داشت و تقریباً هیچ کشوری از گزند آن بی نصیب نماند اما برخی ازکشورها تلاش کردند تا با بهره‌وری بهینه، مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی مناسب با به حداقل رساندن معایب از مزایای آن استفاده حداکثری کنند و همین امر باعث شد تا برخی روستاها همگام با شهرها پیشرفت کنند. اتفاقی که شاید در برخی کشورها به‌آن توجه کافی نشد و همین امر آنها را از رشد وتوسعه محروم کرد.

روستاها به عنوان کوچکترین واحد تقسیمات کشوری از جهات مختلفی برای شهرها حائز اهمیت هستند و رشد و توسعه آنها می تواند اثرات مثبتی برای شهرها به همراه داشته باشد. اهمیت این واحد تقسیمات کشوری و بیست ویکمین سال تصویب قانون تاسیس دهیاری‌های خودکفا در روستاهای کشور (مصوب ۱۴ تیرماه سال ۱۳۷۷) بهانه‌ای شد تا به موضوع مدیریت روستایی، دهیاری‌ها و عوامل رشد و توسعه روستا بپردازیم که در این راستا با دکتر محمد رضا رضوانی- استاد دانشگاه تهران در حوزه جغرافیا و برنامه ریزی روستایی و گردشگری به بحث وگفت‌وگو نشستیم.

این استاد دانشگاه و کارشناس امور روستاها ضمن اشاره به اینکه توسعه روستایی نیازمند مدیریت است و بدون مدیریت، توسعه روستایی در سطوح مختلف تحقق پیدا نمی کند معتقد است: در سطح ملی نهادهای مختلفی در حوزه روستاها مسئولیت دارند ولی خلایی تحت عنوان مدیریت یکپارچه و واحد وجود دارد که باعث شده هیچ نهاد متولی و مسئولی در این زمینه وجود نداشته باشد که سازمان‌ها و نهادها را باهم هماهنگ کند.

وی همچنین می‌گوید: در اصلاح قانون دهیاری‌ها تکلیف آبادی‌های زیر ۲۰ خانوار که دهیار ندارند و در واقع در سطح نقاط روستایی بلا تکلیف هستند مشخص شود. همچنین لازم است حکم دهیار را مقامی بالاتر مانند استاندار امضا کند و ترتیبی اتخاذ شود تا از دخالت مدیران بخش و شهرستان در انتخاب دهیار و در انجام وظایف آن جلوگیری شود.

به گفته این استاد دانشگاه، گردشگری روستایی راه‌کار مناسبی برای توسعه روستایی است، اما نباید بصورت تقلیدی آن را در همه جا مطرح کرد. زیرا هر روستا شرایط خاص خود را دارد. ضمن آنکه توسعه گردشگری در قالب خانه‌های دوم یا ویلاسازی یکی از الگوهای ناموفق توسعه گردشگری است.

مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

مدیریت روستایی به چه نوع مدیریتی گفته می شود؟

*روستا یک واحد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است که نیاز به مدیریت، برنامه ریزی، هماهنگی، نظارت و کنترل دارد تا ابعاد مختلف روستا به طور هماهنگ و یکپارچه عمل نمایند و ضمن استمرار فعالیت‌های روستایی، کارکرد روستایی نیز به خوبی انجام شود. بنابراین به مدیریت روستایی در سطوح مختلف فضایی نیاز است.

مدیریت روستایی در سه سطح ملی، منطقه ای و محلی دسته‌بندی می‌شود. در حال حاضر در کشور در سطح ملی سازمان‌ها، نهادها و دستگاه‌های متعدد ، به صورت بخشی در امور روستایی فعالیت دارند که لازم است هماهنگی و هم افزایی بین آنها برای مدیریت یکپارچه، موثر و کارآمد نواحی روستایی بوجود آید. ضمن اینکه این هماهنگی و هم افزایی هم باید حول محور یک سازمان یا نهادی باشد که متولی اصلی امور روستاها بوده و وظیفه پاسخگویی نسبت به امور روستاها را بر عهده داشته باشد. در سطح منطقه ای نیز مدیریت روستایی وظیفه هماهنگی بین دستگاه‌های بخشی را باید عهده دار باشد. در سطح محلی نیز وظیفه هماهنگی و هم افزایی بین نهادهای محلی مرتبط با امور روستاها به قوت خود باقی است، ولی محور این هماهنگی و هم افزایی باید بر عهده یک نهاد مشخص و مسئول باشد، که دهیاری‌ها می توانند در صورت تقویت آنها و نیز تفویض اختیار به آنها، این وظیفه را در سطح نقاط روستایی انجام دهند.

سابقه مدیریت روستایی در کشور به چه دورانی باز می‌گردد؟

* تا اصلاحات ارضی مدیریت سنتی، غیر دولتی، مردمی و مشارکتی در روستاها حکفرما بود و به خوبی روستاها را اداره می‌کرد.اما بعد از اصلاحات ارضی نظام مدیریت سنتی از بین رفت و دولت سعی کرد تا از طریق تاسیس نهادها و سازمان های مختلف دولتی این خلا مدیریتی را در روستاها جبران‌کند و هر نهادی مسئولتی بخشی از امور روستایی را عهده دار شود، ولی مشکل یکپارچگی، هماهنگی و هم افزایی بین این نهادها و سازمان‌ها همچنان به عنوان یک معضل باقی مانده بود.

بعد از انقلاب ابتدا با پیگیری جهاد سازندگی انتخابات شوراهای روستایی به صورت غیرمتمرکز در کشور برگزار شد و افرادی به عنوان عضو شورای روستا مشخص شدند، ولی این شوراها با توجه به ماهیت خود بیشتر وظیفه هماهنگی و نظارتی داشته و امور اجرایی در سطح روستا بلاتکلیف بود. تا اینکه قانون جدید شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال ۱۳۷۷ و در ادامه هم قانون تاسیس دهیارهای خودکفا برای انجام امور اجرایی روستاها تصویب شد.

با تصویب قانون دهیاری‌ها خودکفا در سال زمینه برای از بین رفتن خلاء مدیریتی در سطح نقاط روستایی فراهم شد و در حال حاضر در روستاها ضمن اینکه نهادی به نام شورای اسلامی وجود دارد که وظیفه آن برنامه ریزی و نظارت است، نهادی به نام دهیاری وجود دارد که نقش اجرایی را عهده‌دار است و زیر نظر شورای روستا به انجام وظایف قانونی خود می پردازد.

در اصلاح قانون دهیاری‌ها تکلیف آبادی‌های زیر ۲۰ خانوار که دهیار ندارند و در واقع در سطح نقاط روستایی بلا تکلیف هستند مشخص شود.

آیا قانون ۲۱ ساله دهیاری ها نیازمند اصلاحاتی است؟

*قانون فعلی دهیاری‌ها مربوط به سال ۱۳۷۷ است و ۲۱ سال از اجرای آن می گذرد..در این مدت ۲۱ سال قطعاً ضعف‌ها و کمبودهایی این قانون مشخص شده و اینکه چه اصلاحاتی نیاز است.اصلاحاتی که اگر بطور دقیق تدوین و اجرا شود، می تواند منجر به افزایش کارایی دهیاری‌ها در مدیریت نقاط روستایی شود.از طرفی بایستی در اصلاح قانون دهیاری‌ها تکلیف آبادی‌های زیر ۲۰ خانوار که دهیار ندارند و در واقع در سطح نقاط روستایی بلا تکلیف هستند مشخص شود. برای این قبیل روستا و آبادیها شاید اگر یک دهیاری متمرکز و مرکزی برای مجموعه‌ای از آنها تعریف شود، مناسب باشد.

همچنین باید برای تصدی شغل دهیاری جاذبه هایی ایجاد کرد.از لحاظ مالی حمایت لازم از آنها صورت گیرد زیرا برخی دهیاران به دلیل حقوق کمی که دارند، ممکن است انگیزه شغلی نداشته باشند و هر لحظه از سمت دهیار استعفا دهند. این باعث می‌شود که فردی که چند سال تجربه دارد و آموزش دیده است و توانمند است، کنار برود و افرادی که شاید فاقد چنین توانمندی و تجربه هستند جایگزین آنها شوند. در حال حاضر هر چند در بیش از ۳۵ هزار روستا دهیار وجود دارد، ولی نهاد دهیاری در همه این روستاها ایجاد نشده است. در واقع در روستاهای کوچک، دهیار پاره وقت است و ماهانه در حال حاضر فقط ۱۵۰ هزار تومان حقوق می گیرد و نهاد دهیاری در این روستاها تاسیس نشده است.حکم دهیار را باید مقامی بالاتر مانند استاندار امضا کند و ترتیبی اتخاذ شود تا از دخالت مدیران بخش و شهرستان در انتخاب دهیار و در انجام وظایف آن جلوگیری شود.

همچنین در قانون فعلی، دهیار را اعضای شورا انتخاب و معرفی کرده و حکم آن را بخشدار امضا می کند. این موضوع باعث شده که اعتبار حکم دهیار ضعیف شود. ضمن اینکه در مواردی هم بخشدار در انتخاب دهیار دخالت کرده و اعمال نظر می نماید. در حالیکه لازم است حکم دهیار را مقامی بالاتر مانند استاندار امضا کند و ترتیبی هم اتخاذ شود تا از دخالت مدیران بخش و شهرستان در انتخاب دهیار و در انجام وظایف آن جلوگیری شود.

برای دهیاری‌ها چه وظایف تعریف شده است؟

*دهیاری‌ها طبق قانون فعلی ۴۷ وظیفه برعهده دارند که البته بیشتر از وظایف شهرداران است، زیر در روستا، نهادهای دیگر حضور چندانی ندارند. به هر حال بخشی از وظایف دهیار ماهیت اجرایی داشته و بخشی دیگر دارای ماهیت هماهنگی و نظارتی است. وظایف تعریف شده برای دهیاری‌ها از وظایف شهرداری‌ها گسترده‌تر و متنوع‌تر است زیرا در شهرها دستگاه‌های اجرایی به طور مستقیم حضور دارند، اما در روستاها حضور نهادها و سازمانهای دولتی و عمومی غیر مستقیم است. بنابراین وظایف سنگینی بر دوش دهیاری‌ها است و لازم است در انتخاب آنها دقت شود تا افرادی باتجربه و توانمند در این منصب فعالیت کنند.

دهیاران باید چه ویژگی هایی داشته باشند؟

*دهیاران باید با وظایف ۴۷ گانه خود آشنایی داشته باشند، و علاوه بر این در انجام این وظایف باید دارای دانش، مهارت و تجربه باشند. البته لازم است علاوه بر این شرایط افراد دارای انگیزه و علاقه بوده و آموزش‌های مختلف را نیز دیده باشند. البته ممکن است بعضی ازآنها آموزش‌هایی را حین تحصیل در مقاطع دانشگاهی کسب کرده باشند اما با این وجود نیاز است مهارت‌های خاصی متناسب با ماهیت کار خود کسب نمایند.

انتخاب دهیاران باید برچه اساسی باشد؟ آیا ملاحظات قومی و خویشاوندی عرصه را برای ورود افراد دارای صلاحیت به منصب دهیاری کوچکتر می‌کند؟

*در حال حاضر طبق قانون اعضای شورای روستا، دهیار را انتخاب می کنند. همانطور که ملاحظات قومی و طایفه ای در انتخاب اعضای شوراهای روستایی تاثیر زیادی دارد. در انتخاب دهیار نیز همین ملاحظات قومی، طایفه ای و خویشاوندی مطرح است.این موضوع در بسیاری از موارد آثار منفی در اداره امور روستاها داشته و مانع انتخاب افراد اصلح در سمت عضو شورا و یا دهیار می شود.ضمن اینکه در روستاهای کوچک و کم جمعیت گزینه های انتخاب دهیار خیلی محدود است و چون ساختمان دهیاری وجود ندارد، دهیار تشکیلات و امکاناتی برای انجام وظایف خود در اختیار ندارد.

در سطح ملی نهادهای مختلفی در حوزه روستاها مسئولیت دارند ولی خلایی تحت عنوان مدیریت یکپارچه و واحد وجود دارد که باعث شده هیچ نهاد متولی و مسئولی در این زمینه وجود نداشته باشد که سازمان‌ها و نهادها را باهم هماهنگ کند.

در روستاهای بزرگتر و پرجمعیت‌تر زمینه برای انتخاب دهیار فراهم تر است و افراد نیز علاقه و انگیزه بیشتری برای پذیرش منصب دهیاری دارند همچنین جاذبه‌های مالی و شرایط پذیرش این منصب نیز به تبع آن بیشتر است.

به طور کل می‌توان گفت در روستاهایی که مسائل قومی و طایفه‌ای پررنگ است، ترکیب اعضای شوراها نیز طایفه‌ای بوده و ممکن است دهیار هم به همین شکل انتخاب شود و این موضوع می‌تواند در عملکرد شوراها و دهیار تاثیر منفی بگذارد. بنابراین اگر انتخاب دهیار تابع ملاحظات قومی و طایفه‌ای نباشد، کارایی و عملکرد دهیار بهتر خواهد بود.

مدیریت روستایی تا چه اندازه می تواند در رشد و توسعه روستا نقش داشته باشد؟

*توسعه روستایی نیازمند مدیریت است بدون مدیریت، توسعه روستایی در سطوح مختلف تحقق پیدا نمی کند.در سطح ملی نهادهای مختلفی در حوزه روستاها مسئولیت دارند ولی خلایی تحت عنوان مدیریت یکپارچه و واحد وجود دارد که باعث شده هیچ نهاد متولی و مسئولی در این زمینه وجود نداشته باشد که سازمان‌ها و نهادها را باهم هماهنگ کند.در سطح محلی و نقاط روستایی هر چند ترکیب شورا- دهیاری بستری خوبی برای مدیریت موثر و یکپارچه روستایی است، ولی عدم حمایت لازم و اختیارات محدود مشکلاتی را در این روند ایجاد می نماید.

دهیاری‌ها چه خدماتی به روستاها می‌دهند؟

*برخی از وظایف دهیاری‌ها ماهیت اجرایی داشته و بنابراین دهیاریها خدماتی را به مردم روستا ارایه می دهند. برای مثال امور مربوط به صدور مجوز ساخت و ساز و پروانه ساختمانی و نظارت برآنها، جمع‌آوری پسماند و آتش نشانی از جمله آنها ست. همچنین دهیاریها نقش نمایندگی برخی از دستگاه‌های اجرایی را دارند ودر این چارچوب نیز خدماتی دیگر به روستاییان می دهند.

یکی از معضلات چند دهه اخیر در کشور تجمع امکانات مالی، رفاهی، خدماتی، آموزشی و اشتغال در شهرها و فقدان این امور در روستاها است که منجر به افزایش فاصله میان شهر و روستا و مهاجرت بی‌رویه از این مناطق به شهرها شده است، به نظر شما چگونه می توان این فاصله را میان این واحدهای تقسیمات کشوری کم کرد؟

*واقعیت این است که توجه لازم به روستاها صورت نمی‌گیرد.بخشی از این بی توجهی‌ها به اعتبارات بازمی‌گردد.یعنی اعتبارات لازم به روستاها تخصیص نمی یابد و سرانه‌های اعتباری که دولت به شهرها می دهد از روستاها بسیار بیشتر است.از طرفی روستاییان با توجه به شرایط زندگی و پراکندگی جمعیت در روستاها، امتیازات خاصی ندارد. جاذبه‌های خاصی برای سکونت و اشتغال وجود ندارد تا مانع مهاجرت روستاییان به شهرها یا حداقل کاهش آن شود.

گردشگری روستایی راه‌کار مناسبی برای توسعه روستایی است، اما نباید بصورت تقلیدی آن را در همه جا مطرح کرد. زیرا هر روستا شرایط خاص خود را دارد.

بخش دیگری از این بی توجهی‌ها به مباحث مدیریتی و خلا آن باز می‌گردد.نهادهایی که به صورت موازی و یا حتی در تضاد در روستاها اقداماتی را انجام می‌دهند و همین امر منشا بسیاری از مشکلات است.بنابراین اگر خلاهای مدیریتی بر طرف شود و نهادی در سطح کلان شکل بگیرد که متولی بوده و پاسخگوی امور روستایی باشد می توان شاهد نتایج بهتری در روستاها بود.

بخش دیگری از این معضل به عدم تبیین کافی جایگاه و اهمیت روستاها در کشور مرتبط است و اینکه متاسفانه اراده لازم و ساز و کار مناسب برای توسعه روستایی و توازن نسبی بین شهر و روستا وجود ندارد.

توسعه گردشگر روستایی از گزینه‌هایی است که برای رونق روستاها و در نهایت کاهش این فاصله پیشنهاد می شود، نظر شما در این رابطه چیست آیا گسترش گردشگری می تواند به روستاها جان تازه ببخشد؟

*یکی از سیاست‌ها برای توسعه روستاها به ویژه توسعه اقتصادی و اشتغال زایی، متنوع‌سازی منابع درآمد و اشتغال است. متنوع‌سازی در روستاهای مختلف می تواند اشکال‌های مختلفی داشته باشد.برخی فعالیت‌ها مانند زراعت، باغداری و دامداری در روستاها کم و بیش وجود دارد، اما برخی فعالیت‌های خدماتی و صنعتی مانند مشاغل خانگی، گردشگری و مانند آن می‌تواند به متنوع‌سازی اشتغال و درآمد روستایی کمک نماید. اما به طور کل نمی‌توان گفت که گردشگری برای همه روستاها مناسب است و نسخه واحدی برای توسعه همه روستاها است.در حقیقت باید بررسی شود که کدام دسته از روستاها جاذبه گردشگری لازم را دارند و کدام یک جاذبه خاصی ندارند. اگرچه زندگی روستایی و محیط روستایی در کل یک جاذبه است. در برخی روستاها با توجه به منابع و جاذبه های گردشگری و موقعیت روستاها، می توان از طریق گردشگری و البته همسو با دیگر فعالیت های روستایی به توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روستاها کمک نمود.

ویلاسازی یکی از الگوهای ناموفق توسعه گردشگری است. این اتفاق نه تنها تاثیر چندانی در رونق اقتصادی و درآمدزایی برای روستاها ندارد، بلکه حتی آثار منفی نیز مانند تغییر کاربری و تخریب اراضی کشاورزی، تخریب منابع طبیعی و آثار منفی اجتماعی و اقتصادی داشته است.

همچنین اگر جاذبه‌های روستایی مورد توجه قرار گیرد و سرمایه‌گذاری‌های لازم بر روی آنها انجام شود منجر به رونق روستا و اشتغال و درآمدزایی در روستا می‌شود. البته این کار باید به صورت برنامه‌ریزی شده باشد.گردشگری روستایی راه‌کار مناسبی برای توسعه روستایی است، اما نباید بصورت تقلیدی آن را در همه جا مطرح کرد. زیرا هر روستا شرایط خاص خود را دارد. همچنین گردشگری تنها به سمت عرضه محدود نمی شود، بلکه بحث تقاضا نیز مطرح است یعنی در برنامه ریزی توسعه گردشگری توجه به سمت تقاضا و کم و کیف آن بسیار ضروری است.

بنابراین اگر قرار است در توسعه روستایی به گردشگری توجه ویژه شود، این اقدام باید برنامه‌ریزی شده باشد چیزی که متاسفانه در حال حاضر وجود ندارد و در بسیاری از روستاها، توسعه اشکالی از گردشگری به صورت خودجوش و برنامه ریزی نشده باعث مشکلات محیط زیستی و اجتماعی- فرهنگی در روستاها شده است

برخی معتقدند که ویلاسازی در مناطق روستایی می‌تواند به عاملی برای توسعه این مناطق تبدیل شود، شما با این تحلیل موافق هستید؟

*توسعه گردشگری در قالب خانه‌های دوم یا ویلاسازی یکی از الگوهای ناموفق توسعه گردشگری است.یعنی افرادی از طبقه مرفه و یا حداقل طبقه متوسط بالا بویژه از شهرهای بزرگ و کلان شهرها به تملک زمین و ویلا در روستاها اقدام کرده و آن را تبدیل به ویلای شخصی می کنند تا آخر هفته بتوانند از آن استفاده کنند.این اتفاق نه تنها تاثیر چندانی در رونق اقتصادی و درآمدزایی برای روستاها ندارد، بلکه حتی آثار منفی نیز مانند تغییر کاربری و تخریب اراضی کشاورزی، تخریب منابع طبیعی و آثار منفی اجتماعی و اقتصادی داشته است. مواردی وجود دارد که در برخی روستاها، همین اقشار مرفه شهری به وجود فعالیت های پرورش دام و طیور در بافت روستاها به دلیل بوی نامناسب و یا سرو صدای معترض بوده و مشکلاتی را برای استمرار فعالیت اقتصادی روستایی ایجاد کرده اند.

آیا در زمینه گردشگری روستایی در کشور نمونه موفقی داریم؟

*جواب این سوال مثبت است.روستاهایی متعددی در کشور وجود دارد که توسعه گردشگری در آنها تقریباً موفق بوده است. این نمونه های موفق کم و بیش در همه استان‌ها قابل مشاهده است. برای مثال روستای ابیانه در استان اصفهان و یا روستاهایی در استانهای کردستان و کرمانشاه مانند روستای هجیج و یا در مازندران مانند کندلوس مصداق این موضوع هستند که گردشگری در آنها منجر به رشد و توسعه روستا شده است.اما اصل کلی این است که توسعه گردشگری باید برنامه ریزی شده، مدیریت شده، براساس ظرفیت‌ها و پتانسیل های روستا و با مشارکت مردمی باشد.در حقیقت این برنامه‌ریزی و مدیریت و مشارکت محلی است که می تواند تاثیرات مثبت گردشگری روستایی را به حداکثر و در مقابل تاثیرات منفی احتمالی آن را به حداقل ممکن کاهش دهد.

انتهای پیام