به گزارش خبرنما به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ قائم مقام پیشین حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاحطلب درباره حزب جدیدالتاسیس خود و فرایند قانونی آن، ریزش اعضا در حزب اعتماد ملی، مطرح شدن ایده مشروط شدن حضور در انتخابات، نقد به حوزه علمیه، چرایی عدم پاسخگویی لیست امید و عملکرد آنها، گفتگوی […]
به گزارش خبرنما به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ قائم مقام پیشین حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاحطلب درباره حزب جدیدالتاسیس خود و فرایند قانونی آن، ریزش اعضا در حزب اعتماد ملی، مطرح شدن ایده مشروط شدن حضور در انتخابات، نقد به حوزه علمیه، چرایی عدم پاسخگویی لیست امید و عملکرد آنها، گفتگوی ملی، دیدار با رئیس جمهور و مسئله رد صلاحیتها سخن گفت.
متن مصاحبه تفضیلی «رسول منتجبنیا»، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتگو با خبرگزاری برنا به شرح زیر است:
حزب جدید التاسیس منتظر پاسخ وزارت کشور است
*حزب جدیدالتاسیس شما در چه مرحلهای است و تاکنون چه اقداماتی صورت گرفته است؟
یقینا هر حزبی نیاز به اساسنامه و مرامنامه دارد. اساسنامه ساختار تشکیلات را مشخص میکند و مرامنامه هم اهداف، برنامهها و خط مشی حزب را مشخص میکند. ما در حزب در شرف تاسیس، اساسنامه و مرامنامه نسبتا جامعی را تصویب و چکیده آنها را به وزارت کشور ارسال کردیم و در نظر داریم مرامنامه را بهصورت تفصیلی تحت عنوان مانیفست حزب ارائه کنیم و در اختیار اعضا و مردم قرار دهیم که این مانیفست هویت و ماهیت حزب مشخص میکند. به هر حال کارهای مقدماتی انجام شده است. درخواست از چند ماه قبل در وزارت کشور ثبت شده و در دبیرخانه کمیسیون ماده ده احزاب، هیات موسس نیز معرفی شده است که حدود ۲۵ الی ۲۶ نفر معرفی شدند. همانگونه که اشاره شد چکیده اساسنامه و مرامنامه به وزارت کشور ارسال شده و منتظر اعلام نتیجه از سوی وزارت کشور هستیم یعنی آنها نسبت به هیات موسس از مراجع قانونی استعلام و در کمیسیون ماده ده احزاب مطرح میکنند. همچنان منتظر نتیجه هستیم که تا حدودی نیز تاخیر داشته است. از وزارت کشور نیز تقاضا داریم که هر چه سریعتر پاسخ داده و نتیجه را اعلام کنند تا بتوان از فرصت استفاده و در نیمه اول سال، کنگره را برگزار کنیم. این اقدامات، اقدامات قانونی است اما در عین حال در برخی استانها، هستههای مختلفی به صورت غیررسمی شکل گرفته است و آنها آماده هستند که ما به آنها اجازه دهیم که فعالیتهای رسمی خود را آغاز کنند و عضوگیری کنند. کارهایی انجام شده است که بتوانند از ابتدا با احراز هویت افراد، تنظیم شناسنامه و پرونده برای هر عضو در هر استان و شهرستان، اعضا را جذب، ثبت و ضبط کنند و به کنگره دعوت شوند و کارهایی که در کنگره باید انجام شد، اجرا شود. اینها خلاصهای از وضعیت حزب در شرف تاسیس است.
آیا کارهای انتخاباتی نیز به صورت غیررسمی آغاز شده است؟
بهشرطی که بتوانیم کنگره برگزار کنیم. بعد از جواب کمیسیون ماده ده احزاب و وزارت کشور نیز باید در یک زمانبندی خاصی کنگره برگزار کنیم و در کنگره، شورای مرکزی و ارکان حزب انتخاب و تعیین شوند. کارهای قانونی، رسمی و اختیارات را در آن زمان باید انجام داد.
در جلسات غیررسمی هم برای معرفی افراد به منظور قرار گرفتن در لیست انتخاباتی، تصمیمی اتخاذ شده است؟
به هر حال در جلسات محدودی، تعدادی دوستان همفکر و همراه جمع میشوند و افراد را شناسایی و فرایند غربالگری را انجام میدهند. البته باید گفت در استانها، استقبال خوبی شده است. نیروهای جوان، مستعد، تحصیلکرده و مجرب آماده هستند که کار سیاسی- اجتماعی خود را در قالب حزب انجام دهند. منتهی ما با احتیاط با این موضوع برخورد می کنیم تا دچار اشتباه نشویم.
حزب من منشعب شده از حزب اعتماد ملی نیست
*تشکیل این حزب تا چه حد در ریزش اعضا در حزب اعتماد ملی تاثیرگذار بوده است؟
ما به هیچ عنوان علاقه نداریم در هیچ کدام از احزاب، فردی جدا شود و یا ریزشی داشته باشد. اساسا بنده این تعبیر را نمیپسندم که این حزب، حزب منشعب شده از حزب اعتماد ملی است زیرا اینگونه نیست. بنده در مدت زمانی (۱۲ الی ۱۳ ساله) امیدوار بودم و با حزب اعتماد ملی همکاری داشتم اما در یک مقطعی به طور کلی از موفقیت حزب اعتماد ملی قطع امید کردم. بنابراین خود به صورت مستقل تصمیم گرفتم تشکیلات حزبی راهاندازی کنم که در پی آن، مجموعههایی به ما پیوستند. مجموعههای شامل شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، اعضا این حزب در سراسر کشور همچنین بخش زیادی از خارج از اعتماد ملی برای پیوستن به این حزب اعلام آمادگی کردند و جذب شدند. بنابراین نه علاقهمندیم و نه در نظر داریم که فردی از حزبی جدا شود و به ما بپیوندد. یقینا هر فردی که به این حزب جدید بپیوندد استقبال خواهیم کرد اما اینگونه نیست که بخواهیم انگیزهای ایجاد کنیم که افراد به این حزب بپیوندند. بنابراین هر فرد فضای مناسب خود را برای فعالیت سیاسی پیدا میکند. همه احزاب محترم و در جایگاه خود در حال فعالیت هستند.
اگر در مدیریت کشور اشکال وجود دارد، بهدلیل رای درست ندادن است
*نظرتان در مورد ایده برخی اصلاحطلبان درباره مشروط شدن شرکت در انتخابات چیست؟
بنده در همان زمان که برخی در این باره اظهارنظر کرده بودند مصاحبه کردم و گفتم این مباحث درستی نیست. حضور ما و مردم در انتخابات، یک حق مسلم شرعی و ملی است. فرد نمیتواند حق خود را مشروط کند و بگوید به شرطی حقوقم را مطالبه میکنم که چنین کاری انجام دهند. اگر حق ما است باید حق خود را مطالبه کنیم. حضرت علی (ع) میفرمایند: «حق گرفتنی است دادنی نیست» بنابراین حق را باید گرفت. انتخابات حق آحاد مردم است یعنی تنها روزنهای است که مردم میتوانند از طریق آن وارد حکومت شوند و نظارت داشته باشند؛ بنابراین نمیتوانند حق خود را کنار بگذارند. کسی به ما اجازه نداده که انتخابات را تحریم یا مشروط کنیم. علاوه بر اگر اصلاحطلبان برای حضور خود شرطی را بگذارند کسی نیست که به این شرط عمل کند؛ چه بسا افراد علاقه داشته باشند از اینکه اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند و میدان را برای خود و همفکران خود خالی ببینند. اصلاحطلبان فکر نکنند که اگر در انتخابات شرکت نکنند فرش قرمزی برای ما پهن و از ما خواهش و تمنا میکنند؛ چهبسا بعضی رقبای ما خوشحال شوند. بنابراین باید تلاش کرد تا مردم را آگاه و در آنها انگیزه ایجاد کنیم. سخنانی مبنی بر اینکه مردم شرکت نمیکنند و یا علاقه ندارند و غیره، زمزمههای خطرناکی است که در حال حاضر نباید به آن دامن زد. به مردم باید گفت، اگر اشکال و ایرادی در مدیریت کشور میبینند که این ایرادات و نقصان نیز وجود دارد، دلیل بر این است که یا در انتخابات حضور خوبی نداشتیم و یا رای خوبی ندادیم. بنابراین باید در انتخابات حضور فعالی داشته باشیم و انتخاب درست و شایستهای نیز داشته باشیم. چه در مورد نمایندگان مجلس، ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و غیره. اگر انتخاب ما، درست و حضور ما، حضور فعالی باشد نباید این مشکلات به وجود آید. بسیاری از این مشکلات به این دلیل است که عدهای در زمان انتخابات، خود را به حاشیه میبرند و اظهار بیتفاوتی میکنند و عده زیادی نیز تحت تاثیر فضایی قرار میگیرند که انتخاب صحیحی ندارند. انتخاب یک مفهوم عمیق است. نباید از روی پوسترها و معرفیها، فردی را انتخاب کرد. انتخاب باید آگاهانه و از روی شناخت باشد. باید به ضرورت احزاب و تحزب، گریزی داشت چراکه وجود احزاب میتواند یک انتخابات سالم و مردمی و فعال را فراهم کند زیرا شبانهروز احزاب با مردم در ارتباط هستند و برنامههای خود را ارائه و کادر خود را معرفی میکنند، در نتیجه مردم با آنها ارتباط برقرار میکنند و در زمان انتخابات به آن حزب، کاندیدای آن و برنامههای آن حزب رای دهند. ضرورت احزاب همواره به ویژه در زمان انتخابات مطرح بوده است. قانونی که در مجلس تصویب شده اگر نهایی شود از این منظر که به احزاب در انتخابات به صورت رسمی بها داده شده، قابل تحسین است. امید است که سایر نواقص آن برطرف شود تا یک قانون جامع، موثر و مفیدی از مرحله تصویب نهایی خارج شود.
*چرا لیست منتخبانی که از سوی احزاب به مردم معرفی میشوند نه به احزاب پاسخگو هستند و نه به مردم؟
لیست امید چه در مجلس و چه در شوراها مشاهده شده که پاسخگو نیست. ایدههای مردم توسط آنها محقق نشده است. این لیست انتخاب احزاب نبوده است و احزاب در حاشیه قرار گرفتند. احزاب در سال ۹۴ و ۹۶، شورای عالی سیاستگذاری یک ترکیبی از تعدادی از دبیران احزاب و تعداد بیشتری از شخصیتهای حقیقی بوده که آن هم حاوی برنامههایی است که در پشت صحنه تهیه میشود و در شورای عالی سیاستگذاری به تصویب میرسد. بنابراین نمیتوان گفت که لیست امید، لیست احزاب بوده است. ایراد کار نیز همین است اگر لیست احزاب بود، هم بهتر انجام میشد و هم احزاب باید پاسخگو میبودند و آنها هم پاسخگوی مردم بودند. بعضی احزاب این موضوع را مطرح میکنند که در جلسات شورای عالی سیاستگذاری شرکت نمیکردند. احزابی هم که شرکت میکردند خود را اقلیت معدودی میدانستند که تصمیم جای دیگر گرفته میشد. بنابراین روش، روش دموکراتیک نبوده بلکه روش فرادستی و فرودستی بوده است. احزاب زیرمجموعه یکنهاد غیرقانونی فرادست بودند بنابراین از این جهت نقصها و ایرادها به وجود آمده و هم خروجی، خروجی خوبی نبوده است و هم هیچ فردی پاسخگوی مردم نخواهد بود.
*در شرایط فعلی کشور، گفتگوی ملی با حضور شخصیتهای برجسته سیاسی از جمله آقای خاتمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهطور کلی یک ملت که منفعت مشترک دارد و در یک سرزمین بزرگی مثل ایران اسلامی زندگی میکند دارای سلایق، علایق، ادیان، مذاهب، نژادها و قومیتهاست. بنابراین این ملت باید فراتر از سلایق و بقیه ممیزها، یک وجه مشترکی را برای خود تعریف کنند و همه روی این وجه مشترک بایستند و پافشاری کنند که به آن منافع ملی میگویند. متاسفانه در کشور ما، چینین چیزی رخ نداده است. برخیها ممکن است این بحث را مطرح کنند که ولایت فقیه، وجه مشترک همه است اما باید این وجه را به صورت جزئیتر و مفهومی مطرح و از اشخاص خارج کرد. بنده بارها این موضوع را مطرح کردم که اندیشمندان و نخبگان باید تلاش کنند در همایشهای فراوان مفید، نظرات را جمع آوری کنند و به یک نظر واحد برسند که همه قبول داشته باشند. از یک حزباللهی گرفته تا یک فرد لائیک وطن دوست تا چه رسد به اقلیتهای دینی، مذهبی، نژادی مختلف که همه این مفهوم را بپذیرند. بنابراین باید این مسائل مورد بحث و تبادل نظر و بررسی قرار گیرد و در جمعبندی اعلام کنند که ملت ایران، منافع مشترکش این است و مواردی را به عنوان منافع مشترک اعلام کنند و همه باید این مفهوم مشترک را بپذیرند که این کار هنوز صورت نگرفته است. لذا کمترین وجه امتیاز و اختلافی میتواند دعوا ایجاد کند. گاهی این دعواها منجر به این میشود که کل مصالح و منافع کشور تحتالشعاع قرار گیرد. ما در کشور دچار نوعی سردرگمی و بحران در مدیریت جامعه و ایجاد وحدت هستیم. همه از وحدت ملی سخن میگویند اما نمیدانند وحدت ملی به چه معناست. وحدت ملی آن است که همه نظرات جمع شود، استدلال شود، بررسی شود و در یک فضای آزاد جمعبندی شود و در نهایت به اتفاق بپذیرند. ممکن است اقلیتی در یک جمع نظر دیگری داشته باشند آن اقلیت معدود باید تابع اکثریت قوی شوند و به یک جمعبندی برسند. امروزه در جهان همین بحث در کشورهای توسعه یافته مطرح است و برای خود منافع ملی تعریف میکنند. بنابراین ما تا زمانی که به مفهوم مشترکی از منافع ملی نرسیم همواره دعوا و اختلاف خواهیم داشت.
نباید از اعتراضات ترسید
*چگونه میتوان به مفهوم مشترکی از منافع ملی رسید؟
باید کار علمی و تحقیقاتی توسط دانشمندان با سلایق مختلف انجام شود. نباید ترسید از اینکه چند نفر اعتراض کنند. در فضای بسته علمی باید همه حرف خود را مطرح کنند و در نهایت در یک فضای علمی و پژوهشی جمعبندی شود که این موارد برای مثال، منافع ملی ایران است و همه باید تا پای جان بر این منافع تاکید کنند.
مناظره خوب است اما نباید به معنای دشمنی و تخریب یکدیگر باشد
*تاثیر مناظره به ویژه در رسانه ملی و صداوسیما را در آگاهی دادن به مردم و رسیدن به مفهوم مشترکی از منافع ملی چگونه ارزیابی میکنید؟
اصل مناظره خوب است اما نباید مناظره به معنای دشمنی و تخریب یکدیگر باشد. متاسفانه مناظرههایی که به ویژه در زمان انتخابات صورت میگیرد حالت انتقامگیری و تسویه حساب است. مناظره یعنی نظر دادن یعنی هر فردی نظر خود را با ادله اثباتی بیان کند نه اینکه به دیگران برچسب بزند و آنها را تخریب کند. ما مناظرههای بسیار زشت و غیراخلاقی را پشت سر گذاشتیم. اینها مناظره نبود بلکه میدان و عرصه تسویه حساب است و صداوسیما نیز نباید اجازه دهد این گونه مناظرهها برگزار شود. مناظره باید به صورت بحث باشد. مناظره در جامعه باید وسیله رشد جامعه شود نه اینکه وسیله بدآموزی و نشر مفاهیم غیراخلاقی از جمله تهمت زدن، افترا زدن، به حاشیه راندن و غیره شود. البته باید گفت که مناظره هم کافی نیست و نیاز است به اینکه ماهها بر روی مسائل مختلف بررسی صورت گیرد.
باید این انگیزه را در آنها تقویت کرد و باید به آنها فهماند که این کشور و نظام شماست. این آب و خاک متعلق به شما و متعلق به نسلهای آینده است و همه نسبت به آن باید ادای دین کنند. این در صورتی است که این موضوع برای همگان تفهیم شود. متاسفانه از ابزار اقناع بسیار کم استفاده میشود. جواب به دو صورت است جواب اسکاتی و جواب اقناعی. گاهی جواب به گونهای است که طرف مقابل ساکت شود و یا به گونهای که طرف مقابل نتواند، حرفی بزند. بنابراین این جواب، منطقی نیست. جواب منطقی، جوابی است که وقتی پاسخ طرف مقابل داده میشود، قانع شود.
متاسفانه ما در اقناع مردم و اقناع افکار عمومی بسیار ضعیف عمل کردهایم. هنر ما شبههافکنی در ذهن مردم شده است. سوالهای بدون جواب از طرف مردم کم کم نوعی بیتفاوتی در مردم ایجاد میکند که خوشایند نیست و به تدریج نظام پشتوانه مردمی خود را از دست میدهد.
باید تلاش شود که جامعه و افکار عمومی اقناع شود. مسئولان باید فاصله خود را با مردم کم و ارتباط خود را قوی کنند و اگر ضعفی هم هست بهخاطر نبود، ظرفیت جامعه است نه بهخاطر سوءمدیریت. متاسفانه فاصلهای که بعد از انقلاب بین مردم و مقامات ایجاد شد توسط مخالفان انقلاب، این ضربه وارد شد که خیلی از مسئولین در ساختمانهای شیشهای نشستند و مردم را از دور نظاره میکنند. مردم نیز آنها را از پشت شیشه رسانه میبینند. بنابراین مردم باید بتوانند با مسئولین ارتباط نزدیک داشته باشند نه اینکه از هفت خوان رستم رد شوند و بتوانند سخنان خود را مطرح کنند و در نهایت پاسخ خود را از مسئولان دریافت کنند. درچنین شرایطی، این جامعه یک جامعه پیشرفته خواهد بود و مردم با همه وجود از نظامشان دفاع خواهند کرد. همانگونه که در هشت سال دفاع مقدس شاهد حماسه آفرینی مردم بودیم. مردم قانع شده بودند و باور کرده بودند که صدام و ابرقدرتها میخواهند کشور را نابود کنند و حق مردم را ضایع کنند. زیرا امام مردم را اقناع کرده بودند و باورشان شده بود لذا با همه توان وارد صحنه شده بودند و احساس بیتفاوتی و بیمسئولیتی نمیکردند.
در زمان پاسخگویی ظرفیت مسئولین مشخص میشود
سوالی که در اینجا پیش آمده این است که در دوره جنگ امام مسئول آرامش مردم و جامعه بود اما در شرایط فعلی چه کسی مسئول آرامش مردم است؟ با توجه به اینکه دچار مسئولیت گریزی در جامعه شدهایم؟
همگان مسئول هستند. فرد فرد ملت مسئول هستند به خصوص کسانی که عنوان مسئول یا مدیر دارند. همه مسئولیت دارند هیچکس نمیتواند شانه خالی کند. شخص رهبری به یک روش، قوای سه گانه، جامعه روحانیت و غیره. بنابراین هر فردی در حیطه اختیارات خودش مسئولیت دارد و آنچه در جامعه به وجود میآید، برآیند عملکرد مسئولین است. نمیتوان جامعه را از ضعف های مسئولین جدا کنیم. مسئولین سلب مسئولیت کنند و بگویند ما در این زمینه هیچگونه مسئولیتی نداشتیم. شاید یک قوه مسئولیتش بیشتر از قوای دیگر باشد ولی در مجموع همه باید در این کشور پاسخگو باشند. مسئول بودن به معنای این نیست که به همه آرزوهای خود دست یابد و یک مدیر موفق شود. یک مسئول باید به مردم اعلام کند که اختیارات من تا یک حدی است بنابراین در حد اختیارات خود میتوانم پاسخگو باشم. احدی نباید فراتر از اختیارات خود عمل کند. تنها ذاتی که پاسخگو نیست و نمیتوان به آن اعتراض کرد فقط خداوند است. بنابراین در زمان پاسخگویی است که ظرفیتها مشخص میشود.
آقای روحانی گفت اختیارات من محدود است
*نکته قابل توجه و مهم در دیدار با رئیس جمهور از نظر شما چه بود؟
در ضیافت دکتر روحانی که چند شب پیش حضور داشتم ایشان به مطلبی اشاره کرد که البته کاش زودتر از اینها این مسائل بازگو میشد. رئیسجمهور گفت: «دولت باید پاسخگو مردم باشد و مردم نیز تمام انتظاراتشان را باید از دولت بخواهند. اما آیا پرسیده شده که دولت چند درصد اختیار را در زمینههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و غیره دارد. آقای روحانی همچنین تاکید کرد: «اختیارات بنده محدود است، مناظره خوب است اما نباید مناظره به معنای دشمنی و تخریب یکدیگر باشد بنابراین باید در حدود اختیارات بنده باید بنده را مورد مواخذه و سرزنش قرار دهید.»
بنابراین مسئولین باید از حد و حدود اختیارات، امکانات و وظایف خود آگاهی داشته باشند و با مردم سخن بگویند و پاسخگو باشند. مردم نیز در محدوده همان اختیارات از مسئولین بپرسند. همچنین هیچکس نباید خود را فراتر از پرسش و پاسخ بداند و همه باید پاسخگو و پرسشگر باشند. از سوی دیگر مردم نیز باید پاسخگو باشند و به وظایف خود عمل کنند. منتهی از آنجا که مردم تبلور مسئولین در زمینه مسائل اجتماعی در جامعه هستند، لذا اگر مسئولین اصلاح شوند جامعه هم بهطور طبیعی اصلاح خواهند شد.
برخی از این حوزویها زبان روز و نسل جوان را نمیدانند
*نقش مراجع را در شرایط امروز کشور چگونه ارزیابی میکنید و آیا حوزه علمیه از خود تاکنون نقد کرده است؟
حوزه علمیه جایگاهی خاص خود را دارد و در قبال این جایگاه، وظایف و اختیارات خاص خود را هم دارد. مراجع عظیمالشان در قبال این منزلت و جایگاه خود باید پاسخگو باشند و به وظایف خود عمل کنند. آنها موظف هستند که پرسشهای دینی و اجتماعی مردم را پاسخ دهند و مردم را نسبت به دین و مذهب علاقهمندتر کنند. نگذارند کسانی از طریق رسانه و فضای مجازی شبههافکنی و به حریم دین و مذهب حمله کنند.
مراجع مرزبانهای دین و مذهب برابر هجوم شیاطین و وسواسهای خناسان هستند و وظایف زیادی دارند. باید مسائل دینی را با بیان روز و بیان منطقی، مستدل و علمی برای جامعه خصوصا نسل جوان بیان کنند. تصور نکنند چون در حوزه علمیه هستند هر چه بگویند مردم کورکورانه میپذیرند و مانند سابق تعبدا قبول و عمل میکنند.
امروز مردم مانند یک نوجوان حس پرسشگری دارند و این حس آنها را وادار به پرسش میکند تا از بزرگترین افراد بپرسند و صحبتها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. متاسفم که برخی از بزرگان حوزه وارد برخی معقولات میشوند که با افکار عمومی کاملا فاصله دارد. برخی از این حوزویها زبان روز و نسل جوان را نمیدانند. به مسایل جزئی میپردازند و از جایگاه و منزلت خود میکاهند و در فضای مجازی مورد توهین، تضعیف و تخریب قرار میگیرند و این کار درستی نیست. نمیگویم کسانی که چنین جسارتهایی را میکنند قابل دفاع هستند، یقینا این گونه افراد مریض و یا نادان هستند؛ اما مراجع و اساتید بزرگوار نیز نباید وارد برخی مسائل شوند و باید شان و منزلت خود را حفظ کنند. حضرت امام به عنوان یک مرجع تقلید چگونه توانست جامعه را قانع کند و به حرکت وا دارد. امام ۱۵ سال زمان با مردم کار کرد تا توانست مردم را به صحنه آورد و سال ۵۷ نیز انقلاب توانست به پیروزی رسید.
بنابراین حوزویها نباید در کنار و حاشیه قرار گیرند و سخنانی را مطرح کنند که ممکن است در جایگاه خود، سخن درستی باشد اما جامعه آن را نپذیرد. وقتی جامعه نپذیرد جایگاه حوزه و مرجعیت زیر سوال میرود. برای مثال علاوه بر امام خمینی (ره)، امروزه همگان شاهد هستند که آیتالله سیستانی در عراق به عنوان یک لنگر ثبات و استقرار درآمده است. بسیاری بر این عقیدهاند که آیتالله سیستانی یک نعمت بزرگی برای عراق است و مرجعیت در عراق در جایگاهی قرار گرفته که حرف آخر را میزند. باید تلاش کنیم مرجعیت برای این روزها نقشآفرین باشد برای دیگران نقش پدر را داشته باشد و برای مسئولین نقش مُذکِر را داشته باشد. مرجعیت بیش از دیگران باید روی اقناع افکار عمومی تلاش کند. به هر حال این ضعفها در حوزهها وجود دارد. به عنوان یک فرد حوزوی که سالهای سال در حوزه علمیه قم و جاهای دیگر بودم، متاسفم که حوزه نتواند انتظارات را برآورده کند و به دلیل برخی اشتباهاتی که رخ میدهد مورد تعرض برخی افراد نادان و تند قرار گیرد. بنابراین باید حوزویان هم مانند این مثال که گفته میشود؛ احترام امامزاده را باید متولی نگه دارد، احترام خود را نگه دارند. باید حوزه و مرجعیت به عنوان آخرین پشتوانه ملت قرار بگیرد و بتواند به شبهات، پرسشها، اعتراضها و انتقادات، جواب قانع کننده و منطقی دهد.
هنوز مردم آخوند و روحانیت را نشناختهاند
* کشته شدن طلبه همدانی بسیار تاسف برانگیز بود به عنوان یک حوزوی از شما میپرسم آیا به این حادثه میتوان به گفته برخی با جنبه اعتراض نیز نگاه کرد؟
ماهیت این قضیه روشن نیست. در گذشته هم مواردی این چنین که طلبهها مورد سوءقصد قرار گرفتهاند را داشتهایم. اما اینکه به دلیل برخی از مسائل، یک ذهنیتی در جامعه بوجود آمده، یک واقعیت است. در گذشته و قبل از انقلاب، یک اعتماد و اعتقاد افراطی نسبت به روحانیت در جامعه وجود داشت و هر کسی لباس روحانیت میپوشید میگفتند، این لباس پیغمبر است و به روحانیون توسل میجستند و هر حرفی روحانیون مطرح میکردند، میگفتند این حرف خدا و پیغمبر است و به خود اجازه نمیدادند که انتقاد کنند خود روحانیون هم به مردم اجازه انتقاد نمیدادند؛ بنابراین چنین برداشت افراطی وجود داشت. در حال حاضر نیز اینگونه شده که تصور میکنند روحانیت به تعبیر رایج آخوندها حاکم مطلق بر کشور هستند و همه اعتبارات و بودجههای کشور را مصرف میکند و زندگی همه آنها مرفه است و همه آنها کاخ نشین هستند، همه دارای ویلا و چنین و چنان هستند و هیچ مشکلی در زندگی ندارند و این مردم هستند که مشکلات را متحمل میشوند. هنوز مردم آخوند را نشناختهاند، هنوز روحانیت را نشناختهاند، با حوزه ارتباط برقرار نکردهاند و مقابل نیز حوزه نتوانسته با مردم ارتباط گیرد. نمیدانند در تهران به این بزرگی هزاران روحانی وجود دارد و از این هزاران روحانی، چند صد نفر در جایگاه و منصبی مشاهده شدهاند؟ بنابراین تعداد اندکی در مسئولیتهای کلیدی هستند. در میان آنهایی که مسئولیت دارند اکثر آنها، انسانهای پاک دست و وارسته هستند و تعدادی از آنها منزلت روحانیت را حفظ نکردند. جمعیت عظیم چندین هزاران روحانیت باید چوب اقلیت معدود را بخورند که پستی دارند و به وظیفه خود عمل نمیکنند و جامعه روحانیت را زیر سوال برده است. به هر حال نباید همه را به یک چوب برانیم.
درحوزه علمیه قم شاید بالغ بر ۵۰ هزار طلبه و استاد وجود دارد که اینها با کمترین درآمد زندگی میکنند و آیا کسی از مجموع شهریههایی که مراجع تقلید به طلبههای محصل میدهند، خبر دارد؟ حقوق آنها خیلی پایینتر از وزارت کار است و با زهد و پارسایی زندگی میکنند. باید به مردم اینها را بگویند که درست است که در راس نظام، رهبری روحانی است ولی اینگونه نیست که همه آخوندها و روحانیون در راس حکومت باشند. این ذهنیت منفی به دلیل اینکه نتوانستند درک متقابل از هم داشته باشند در جامعه ما بوجود آمده است.
بسیاری از رد صلاحیت شدهها به دلیل عدم احراز صلاحیت بوده است
*نظرتان در مورد ردصلاحیتها در شرایط انتخاباتی و دغدغه افراد و احزاب در این باره چیست؟
درگذشته ایراداتی وجود داشت و در زمان انتخابات جمعیتی رد صلاحیت میشدند و اعتراضهایی صورت میدادند. گاهی چنین تصور میشد که هیاتهای اجرایی و نظارت، به صورت جناحی عمل میکنند و در این خصوص پاسخی که شنیده میشد این بود که چنین نیست و از این قبیل بحث وجود داشت که ما در همه دورههای انتخابات این چنین معضلی را پشت سر میگذاشتیم. بخشی از این مشکلات به مجمل بودن و مبهم بودن قانون باز میگردد. در قانون شرایطی ذکر شده است که برخی از آن قابل اثبات نیست. التزام به اسلام، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی، التزام قلبی و غیره. آقایان میگویند که این التزام باید برای ما احراز شود که فرد التزام قلبی دارد. موضوع این است که این التزام چگونه ثابت شود؟ میگویند فرد ممکن است ابوذر زمان باشد اما برای ما ثابت نشده است و باید برای ما احراز شود. بسیاری از رد صلاحیت شدهها به دلیل عدم احراز صلاحیت بوده است. بنابراین این قضیه باید در قانون جامع انتخابات حل شود اگر همه مشکلات قانون حل شود اما این مسئله حل نشود دعواهای گذشته تکرار میشود. باید مشخص شود کدام یک از این موارد موجب احراز میشود یا باید به صورت روشن و شفاف بیان کنند که بخشی از این منشا دعوا به این موضوع باز میگردد. مسائل دیگری مانند التزام به ولایت فقیه و التزام به قانون اساسی است. زمانی که فردی به صورت رسمی اظهار میکند و مینویسد که قانون اساسی و اصول آن را که بخشی از آن اصل ولایت فقیه است را قبول دارم؛ بنابراین دیگر معنا ندارد که به فرد بگوییم که شما ولایت فقیه و قانون اساسی را قبول ندارید. اینگونه سخنان، سخنان درستی نیست چراکه نه جنبه شرعی و نه جنبه قانونی دارد. برخی از مسائل که به نظارت استصوابی باز میگردد که متاسفانه آن هم منشا بسیاری از مسائل است چون به صورت قانون در آمده نمیتوان کاری کرد مگر اینکه مجلس آن را حل کند و تغییر دهد. به هر حال در قانون بخش زیادی از این مسائل باید به صورت شفاف و روشن مشخص شود. بخشی از این مسائل به سعه صدر مسئولان اجرایی و نظارتی مرتبط است چراکه این کشور متعلق به همه مردم، جناحها و گروههاست و متعلق به یک گروه و مجموعه نیست. همه حق دارند و انتخابات باید برای همه باشد و همه حق شرکت دارند. مردم باید اطمینان حاصل کنند که کاندیداهای آنها، اگر شرایط قانونی را دارا باشند به هیچ عنوان آن را محروم نمیکنند و رای آنها کاملا با امانتداری نگهداری میشود و به هیچ عنوان مورد تعرض قرار نمیگیرد. بنابراین این اطمینان برای مردم حاصل شود که متاسفانه گاهی اقداماتی صورت میگیرد که این اطمینان خدشهدار میشود و در نتیجه یک انتخابات آنگونه که باید پرشور باشد، نیست. هر چه مردم اطمینان خاطر و امید داشته باشند به همان نسبت پای صندوق رای حاضر خواهند شد.
Sunday, 22 December , 2024