به گزارش خبرنما به نقل از ایسنا، سیستان و بلوچستان به عنوان دومین استان بزرگ ایران در جنوب شرقی کشور واقع هست و بیشتر از ۱۱ درصد مساحت ایران را در برمی گیرد. سیستان و بلوچستان از دو ناحیه سیستان (زابل و زاهدان و شهرهای شمال استان) و بلوچستان (خاش تا چابهار) تشکیل شده هست. اقلیم […]
به گزارش خبرنما به نقل از ایسنا، سیستان و بلوچستان به عنوان دومین استان بزرگ ایران در جنوب شرقی کشور واقع هست و بیشتر از ۱۱ درصد مساحت ایران را در برمی گیرد. سیستان و بلوچستان از دو ناحیه سیستان (زابل و زاهدان و شهرهای شمال استان) و بلوچستان (خاش تا چابهار) تشکیل شده هست.
اقلیم بیابانی ناحیه سیستان، شرایط مخصوصی را برای این منطقه ایجاد نموده هست و طی دست کم دو دهه موخر، سالانه در فصل های بهار و تابستان طوفان های گرد و غباری، زندگی شهروندان این منطقه را به مخاطره می اندازد. با این حال هنوز این فاجعه دست از سر سیستان برنداشته هست و سالانه شرایط برای زندگی مردم دشوارتر می شود.
به چه سبب هنوز مشکل گرد و غبار سیستان حل نشده؟ آیا هنوز شناسایی محور های گرد و غبار و مکانیسم گرد و غبار این منطقه شناسایی نشده هست؟ گره کور گرد و غبار سیستان در کجاست؟ شرایط حقوقی بین المللی برای تامین حق آبه تالاب هامون به چه شکلی هست؟ وزارت خارجه ایران در تامین حق آبه زیست محیطی هامون چه کرده هست؟ اینها سئوالات و ابهاماتی هست که ضیاالدین شعاعی -دانشیار پژوهشکده مراقبت خاک و آبخیزداری و ریاست پیشین ستاد ملی مبارزه با گرد و غبار- در اظهار کرد وگوی تفصیلی با ایسنا بدان جواب داده هست.
تفضیل این اظهار کرد وگوی تفصیلی در زیر می آید:
آقای دکتر شعاعی! آیا در سیستان مبحث ناشناخته و مبهمی وجود دارد که مبارزه با گرد و غبار این منطقه را با مشکل رو به رو می کند؟ به عبارت آسان تر آیا در سیستان مسئله ای هست که تا کنون مخفی مانده باشد؟
در کمال خوشبختی در سیستان و بلوچستان پژوهش ها بسیاری از دیرباز انجام شده هست و در مورد دلایل واقع شدن این بحران زیست محیطی نکات ابهام آمیز قابل ملاحظه ای وجود ندارد و تقریبا بدنه کارشناسی کشور می داند که درد سیستان چیست؟ شاید درد کلیدی سیستان – که همگی بر روی آن توافق دارند – خشک شدگی تالاب بزرگ هامون هست که قسمتی از این فاجعه متاثر از کم آبی ها و خشکسالی دو دهه موخر هست و قسمتی دیگر هم مربوط به بی توجهی و «حرف گوش نکردن» همسایه شرقی ما (کشور افغانستان) هست. به عبارت دیگر برای افغانستان تا این زمان رهایی تالاب هامون به عنوان یک تالاب بین المللی در اولویت نبوده هست.
به «هامون» اشاره کردید به عنوان سبب واقع شدن گرد و غبارهای سیستان، در مورد مختصات این تالاب توضیح هایی بدهید تا در مورد قسمت ایران از این تالاب و قسمت افغاستان در تامین آب آن و زیادتر آشنا گردیم.
همان طور که گفته شد دلیل کلیدی گرد و غبارهای سیستان، خشکی تالاب هامون هست. وسعت دریاچه هامون در زمان پرآبی ۵۶۶۰ کیلومتر مربع هست که از این مقدار ۳۸۲۰ کیلومتر مربع مربوط به ایران و بقیه آن مربوط به افغانستان است. رودخانه های هیرمند به همراه خاش رود، فراه، هاروت رود، شوررود، حسین آباد و نهبندان به دریاچه هامون می ریزند.
رود هیرمند از رودهای پرآب فلات ایران، کلیدی ترین رود در حوضه آبریز دریاچه هامون هست که از بلندی های کوه های بابا در ۴۰ کیلومتری غرب کابل از رشته کوه هندوکش در افغانستان سرچشمه می گیرد و بعد از طی مسافت ۱۱۰۰ کیلومتری وارد دریاچه هامون می شود. با این اوصاف دریاچه هامون منسوب به رودخانه هیرمند هست و این وابستگی باعث شده هست تا هرگونه نوسانات در میزان آب آن، مشکلاتی را برای کل سامانه به وجود آورد.
کل آب مورد احتیاج تالاب هامون چه میزان هست؟
تالاب هامون برای پر شدن به بیشتر از ۱۰ میلیارد متر مکعب آب احتیاج دارد تا به شرایط پیش از بحران برگردد.البته باید در نظر داشت که با توجه به تبخیر بالا در منطقه هر ساله حدود چند میلیارد متر مکعب آب باید وارد شود تا جبران تبخیر ۵۰۰۰ هزار میلی متری سالیانه شود و پایداری دریاچه دچار عارضه نشود.
البته در گرد و غبارهای سیستان، پدیده خاصی به اسم «بادهای ۱۲۰ روزه» هم وجود دارد که جزء مختصات این منطقه هست و در شرایط حاضر در غبارآلود شدن هوای سیستان مؤثر هست. قسمت این بادها را در گرد و غبارها چگونه بررسی می کنید؟
قسمت این بادها را در گرد و غبارها چگونه بررسی می کنید؟ درست هست. وزش بادهای ۱۲۰ روزه سیستان هم پدیده ای هست که باید به عنوان عامل محرک در بررسی گرد و غبار سیستان مورد توجه قرار گیرد. زمانی مردم سیستان و بلوچستان از بادهای ۱۲۰ روزه فصل تابستان استقبال می کردند چون باعث تلطیف هوا می گردید و کشاورزی جان می گرفت. در واقع بادهای ۱۲۰ روزه تا وقتی که هامون پرآب بود، نعمتی برای منطقه به شمار می آمد اما از حدود ۲۵ سال گذشته به سبب کم بودن بارش ها در حوضه آبریز تالاب هامون و احداث سدهای مکرر، آب چندانی به این تالاب نمی رسد و بادهای ۱۲۰ روزه به عامل محرک گرد و غبارهای سیستان تبدیل شده هست.
مکانیزم بادی سیستان و بلوچستان چگونه هست؟
ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که در سیستان و بلوچستان حتی در شرایط پرآبی هامون از قدیم طوفان های شن در زمین های بیابانی در فصل تابستان، یک چالش جدی برای کشاورزان و محیط زیست بود و طرح های خوبی هم برای مهار آنان اجرا شده هست. منشا محرک این طوفان ها، بادهای شمالی هست که از ترکمنستان، ازبکستان و افغانستان آغاز و با جهت حرکت به سمت جنوب فعال می گردند. در داخل ایران این جریان تبدیل به دو شاخه می شود؛ یک شاخه ضمن افزایش سرعت به سیستان می رسد و یک شاخه ضعیف تر به سمت کرمان و تالاب جازموریان جریان می یابد.
با توجه بشدت سرعت باد که گاهی به ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت می رسد و با توجه به بافت خاک منطقه در گذشته طوفان های شدید شن در منطقه زندگی مردم را فلج می کرد و حتی بعضی از روستاها را به صورت کامل دفن می کرد. در سال های اخیر شاید نزدیک به دو دهه نیز با خشک شدن هامون طوفان های گرد و غبار بسیار شدید حتی در مواقعی تا ۶۵ برابر غلظت مجاز، منطقه سیستان را به یک عرصه فوق بحرانی تبدیل می کند.
چقدر سدسازی ها بر خشکی تالاب هامون تاثیر گذاشته اند؟
واضح هست که احداث سدهای مکرر در استان هلمند افغانستان با حجم دو میلیارد متر مکعب و متعاقب آن احداث چند سد دیگر با حجم حدود ۲.۸ ۸ میلیارد متر مکعب مانع رسیدن آب به تالاب هامون می شود. جریان بالقوه رودخانه هیرمند به عنوان با اهمیت ترین مرجع تغذیه هامون هم در محل دو شاخه مـرزی حدود ۱۱.۶ ۶ ۶ میلیارد مترمکعـب تخمـین زده شـده اسـت که متاسفانه به سبب خشکسالی ، کم بارشی و احداث سد از همین میزان هم هیچ آبی به پایین دست یعنی تالاب هامون نمی رسد.
در بحث از تاثیر سدها، تاکید بسیاری روی سد کجکی وجود دارد. آیا آورد کلیدی تالاب هامون از حوزه سد کجکی هست؟
آیا آورد کلیدی تالاب هامون از حوزه سد کجکی هست؟ تقریبا بله، عمده آب هامون باید از این حوزه تامین شود اما به سبب ساخت سد، آب بندهای محلی و برداشت با پمپ جهت توسعه زمین های کشاورزی چنین امکانی وجود ندارد و برای همین هم هامون دچار عدم ورود آب شده هست. در بعضی مواقع هم که آب قابل ملاحظه ای وارد هامون می شود از حوزه رود فراه در استان فراه در غرب افغانستان هست که براثر بارش های رگباری یا آب حاصل از ذوب برف ها به هامون می رسد البته افغانستان اهتمام دارد جلوی این آوردها را هم بگیرد.
در این اوضاع، شرایط حقوقی تامین حق آبه تالاب هامون توسط دولت افغانستان به چه شکلی هست؟ و به چه سبب این اختلافات بعد از سال ها حل و فصل نمی شود؟
آخرین قرارداد تعیین و تامین حق آبه سیستان ایران توسط کشورافغانستان به سال ۱۳۵۱ برمی گردد که قطعی شد تحت هر شرایطی افغانستان ۳۲ متر مکعب آب در ثانیه (معادل ۹۰۰ میلیون متر مکعب آب در سال) حق آبه هامون را تامین کند البته در آن دوره بحث تامین حق آبه زیست محیطی هامون نبوده بلکه تنها تامین دست کم آب شرب سیستان مطرح بوده هست.مشکلات آبی بین دو کشور ایران و افغانستان، قدمتی به اندازه تأسیس کشور افغانستان دارد. اختلافات مرزی بین ایران و این کشور با حَکمیت هایی که افسران انگلیسی در رأس آن قرار داشتند، به انجام رسید. حکمیت گلد اسمیت و مک ماهون در ۱۸۹۶ برای تعیین سرنوشت دریاچه هامون و رود هیرمند با اهمیت بود. سرهنگ مک ماهون یک سوم حق آبه هیرمند را به ایران داد و دوسوم آن را حق افغانستان دانست.
در سال ۱۹۱۷ یک قرارداد جدید بین ایران و افغانستان منعقد شد اما همچنان این مشکلات ادامه داشت تا اینکه به سبب طولانی شدن گفتگوها و در جهت پرهیز از گسترش اختلاف و به منظور اینکه مبحث تقسیم آب هیرمند سروسامانی یابد در سال ۱۳۱۵ پروتکل موقتی بین طرفین منعقد گردید که به باعث آن آب در سد کمال خان به صورت برابر (۵۰ درصد قسمت افغانستان و ۵۰ درصد قسمت ایران) تقسیم شود.
موافقتنامه ۱۳۱۷ نخستین و آخرین مواففتنامه با افغانستان در مورد هیرمند در تراز استانداردهای جهانی بود و با معیارهای معروف جهان متمدن، مربوط به رودهای بین المللی همخوانی داشت اما سبب عمده ناکامی آن، مسئله های سیاسی ازجمله «فقدان حسن نیت» در طرف افغان بود.
سرهنگ مک ماهون یک سوم حق آبه هیرمند را به ایران داد و دوسوم آن را حق افغانستان دانست. در این قرارداد حق تقدم آب مشروب سیستان نسبت به سایر مصارف مورد پذیرش کمیسیون بی طرف قرار گرفت، مقدار آب موردنیاز سیستان از سوی هیئت ۲۲ مترمکعب در ثانیه اعلام گردید که مورد توافق دولت ایران قرار نگرفت. در سال ۱۳۳۱ دو طرف با وساطت امریکا کمیسیون تازه ای را برای این منظور تأسیس کردند که به «کمیسیون دلتای رود هیرمند» معروف گردید. در این قرارداد حق تقدم آب مشروب سیستان نسبت به سایر مصارف مورد پذیرش کمیسیون بی طرف قرار گرفت، مقدار آب موردنیاز سیستان از سوی هیئت ۲۲ مترمکعب در ثانیه اعلام گردید که مورد توافق دولت ایران قرار نگرفت.
آخرین قرارداد تعیین و تامین حق آبه سیستان ایران توسط کشورافغانستان به سال ۱۳۵۱ برمی گردد که قطعی شد تحت هر شرایطی افغانستان ۳۲ متر مکعب آب در ثانیه (معادل ۹۰۰ میلیون متر مکعب آب در سال( حق آبه هامون را تامین کند البته در آن دوره بحث تامین حق آبه زیست محیطی هامون نبوده بلکه تنها تامین دست کم آب شرب سیستان مطرح بوده هست.
بعد از حق آبه ۹۰۰ میلیون مترمکعبی که افغانستان می دهد، چیزی نصیب تالاب هامون و محیط زیست نمی شود و تنها برای تامین آب شرب ذخیره می شود؟
بر طبق آخرین توافق این کمیسیون قطعی شد سهم ایران در منطقه دلتای رود ۲۲ مترمکعب در هر ثانیه باشد و چهار مترمکعب آب اضافه در ثانیه از افغان ها بگیرد که درمجموع به ۲۶ مترمکعب می رسید. گرچه این میزان از حق آبه تعیین شده ازیک سوم هم «کمتر» بود اما افغان ها حتی از پذیرش آن نیز سرباز می زدند.
حق آبه مورد توافق بین ایران و افغانستان، حجمی کمتر از ۹۰۰ میلیون متر مکعب دارد، در حالی که هامون برای ادامه حیات و برخورداری ا حداقل استانداردهای یک اکوسیستم مطرح در منطقه، احتیاج به چند میلیارد آب دارد.
طبیعی هست که حق آبه مورد توافق برای احیاء و محافظت هامون کافی نیست البته باید تاکید کنم که سیاست مدیریت آب کشور در ذخیره سازی همین ۹۰۰ میلیون متر مکعب آب، در چاه نیمه ها به منظور تامین آب شرب مردم منطقه سیستان قابل دفاع است چون حیات مردم و تامین آب شرب با هر استانداردی جزء اصول اولیه هست و اگر آب چاه نیمه ها تمام شود، آبی برای شرب زابل و زاهدان وجود نخواهد داشت بنابراین در جواب به انتقادی که به مدیریت مراجع آب وارد می شود که «چرا مختصر آبی را هم که افغانستان رها می کند، می بندند و اذن ورود آن را با هامون نمی دهد؟» باید اظهار کرد که در شرایط فوق بحرانی آب، این یک تصمیم منطقی است البته از چاه نیمه چهارم که نزدیک به یک میلیارد متر مکعب حجم دارد، ۴۰ میلیون متر مکعب قسمت تالاب هامون مدنظر داشته شده هست. استان سیستان و بلوچستان وضعیت شایسته ای به لحاظ مراجع آب ندارد و متاسفانه جزء استان هایی هست که دچارخشکسالی بلندمدت هست. به هر حال سیستان و بلوچستان به ویژه شمال استان با وجود مراجع آب در خارج از مرزها یک منطقه بیابانی هست. واضح هست طبق تعادل اکولوژیک طبیعی، این منطقه قرن ها حیات خود را محافظت کرده هست و نیاکان ما توانسته اند با خشکسالی مبارزه کنند.
این به شرطی هست که مراجع و مصارف آب در این منطقه در دست یک دولت باشد.
به هر حال با توجه به اینکه سیستان طی دست کم دو دهه گذشته درگیر گرد و غبار هست، کارکرد وزارت خارجه کشورمان را در رایزنی با افغانستان چگونه بوده هست؟
متاسفانه با جدایی افغانستان و تعیین مرزها توسط امپراطوری انگلستان این جدایی بین مراجع و مصارف، به چالش مهمی در منطقه تبدیل گردد در نتیجه به سبب وجود این چالش ها، کم بودن آب در سیستان جدی هست.
درحال حاضر از محل مراجع داخلی و تخصیص های لحاظ شده برای بخش کشاورزی، سهمی حدود ۴۸ میلیون متر مکعب برای سیستان مدنظر داشته شده که با توجه به ناموفق بودن استفاده از کانال های روباز در جابه جایی آب به مزرعه به سبب رسوب گذاری بالا جابه جایی آب توسط لوله در دست اجراست اما باید توجه داشت که این آب باید با برنامه ریزی دقیق در جهت ارتقاء معیشت مردم به کارگرفته شود و کشت اقتصادی جایگزین کشت سنتی شود.
در کمال خوشبختی سال گذشته گفتگوها جدی بین ایران و افغانستان از طریق دفتر دیپلماسی آب وزارت خارجه در مبحث حق آبه هامون آغاز گردید و افغانستان اعلام نمود که حاضر هستیم برای احیای تالاب هامون به مذاکره بنشینیم که همین هم یک برتری برای تیم مذاکره کننده ایران هست. سؤال کلیدی این هست که دستگاه دیپلماسی کشور چگونه توان دارد برای مذاکره آب اقدام کند، در حالی که یک متخصص آب در تیم مذاکره کننده ایران نباشد؟
با این وجود من دیپلماسی وزارت امور خارجه کشورمان را در مبحث تامین آب برای تالاب هامون قوی نمی بینم؛ البته به حضور آقای عباس عراقچی در دفتر دیپلماسی آب امیدوار بودم؛ چون تحصیلات او در رشته دیپلماسی آب هست؛ اما به هر سبب جدیدا تغییراتی در گروه دیپلماسی آب وزارت خارجه به وجود آمد و در حال حاضر تیم تازه ای مبحث آب را دستگاه خارجه کشور دنبال می نمایند. انتقاد کلیدی به وزارت خارجه این هست که بدون داشتن یک تیم کارشناسی برای مذاکره بر سر حق آبه هامون اقدام می کند این در حالیست که تیم مذاکره کننده می توانند هنگام مذاکره در کنار خود کارشناس یا کارشناسان مسلط به مسائل حوزه آبی منطقه بهمراه دارا باشند. سؤال کلیدی این هست که دستگاه دیپلماسی کشور چگونه توان دارد برای مذاکره آب اقدام کند، در حالی که یک متخصص آب در تیم مذاکره کننده ایران نباشد؟مسئله با اهمیت این هست که دو طرف یعنی ایران و افغانستان باید قبول کنند که هامون یک تالاب بین المللی هست و قطعا باید زنده بماند. یعنی با هدف محافظت یک اکوسیستم بین المللی وارد گود گردند و به فکر تغذیه تالاب باشند؛ اما طی سال های گذشته هرگز افغانستان این مبحث را نپذیرفته؛ چون هر کشوری دنبال منفعت های سرزمین خود هست و برای تامین آب کشاورزی آب را پشت سد کجکی ذخیره کرده هست .
اگر این طور باشد پیشنهاد شما برای وزارت خارجه کشور ما چیست؟
البته از نظر من هامون را نمی شود با گفتگوها تعیین حق آبه احیا کرد. در شرایط حاضر هم افغان ها و سازمان ملل و یونپ (برنامه محیط زیست ملل متحد) به این حقیقت واقف هستند که نمی شود ضمن تامین نیازهای مردم افغانستان در حوزه سد کجکی، بقیه آب را به هامون رساند بلکه با توجه به کم بارشی ها طی سال های موخر، تنها راهکار این هست که تالاب هامون در اولویت قرار گیرد. باید دقت دارا باشیم که وزارت خارجه یک سازمان تخصصی در حوزه محیط زیست نیست.
به همین خاطر پیشنهاد می کنم وزارت خارجه کشورمان در راستای محیط زیست و به صورت خاص در بحث تالاب هامون یک تیم کارشناس مسلط به کار بگیرد؛ تیمی که ضمن خبره بودن در حوزه آب به مصالح سیاسی و ژئوپولتیک کشور سیطره داشته باشد. نمونه عینی چنین روش کاری ایجاد یک تیم کارشناسی مجرب توسط دولت ترکیه برای مبارزه با انتقادات وارده به پروژه گاپ هست که همه امور مربوط به این پروژه با هدایت این تیم صورت می پذیرد. وزارت خارجه ایران هم برای مذاکره بر سر مبحث آب مرزی به ویژه آب سیستان باید یک تیم نیرومند داشته باشد تا با فعالیت مستمر نه مقطعی بتوانند گزارش های مورد احتیاج این دستگاه را تهیه کنند و همین گزارش های منسجم مبنای مذاکره قرار گیرد؛ چون تیم مذاکره کننده وزارت خارجه هر چقدر هم قوی باشند نمی توانند بدون داشتن اطلاعات علمی و تخصصی منفعت های کشور را تامین کنند.
اگر چنین تیمی ۱۰ سال قبل شکل گرفته بود به صورت قطع الان در مبحث سیستان و هامون به نتیجه های خوبی دست یافته بودیم. به هر حال در شرایط کنونی هم باید فکر و ذکر وزارت خارجه سیستان و بلوچستان و تالاب هامون باشد. نکته قابل تامل این است که گرچه در بعضی از سندهای منتشره در طول تاریخ گفتگوها دیده می شود که افغان ها خود را صاحب آب حوضه هیرمند می دانند اما باید فضای مذاکره با دولت افغانستان به نحوی هدایت شود که احیای تالاب شگرف هامون به عنوان یک تالاب بین المللی و با اهمیت در برنامه گفتگوها قرار گیرد.
منفعت های اقتصادی و زیست محیطی دو طرف و شاید سه طرف (اگر پاکستان را هم همکاری دهیم) باید در گفتگوها بررسی شود.
آقای شعاعی در چنین شرایطی که هنوز افغاستان برای احیای تالاب هامون قانع نشده هست، آیا کنوانسیون های بین المللی نظیر مبارزه با بیابان زایی به کشور ما در تامین حق آبه تالاب هامون و حل مشکل گرد و غبار سیستان کمکی نمی کند؟
به صورت قطع حاصل این گفتگوها طرفین را قانع خواهد کرد که اعتبار اقتصادی احیاء و محافظت تالاب به مراتب بالاتر از توسعه کشت در حوضه و قطع حق آبه زیست محیطی تالاب می باشد. جدیدا برنامه محیط زیست ملل متحد UNEP))، پیشنهاد دیگر این هست که با توجه به نوسانات آبی باید احتیاج شرب استان سیستان و بلوچستان به حوضه هیرمند را قطع نماییم.
آیا گرد و غبار با منشا هامون کشورهای همسایه را هم تحت تاثیر قرار می دهد؟
جدیدا برنامه محیط زیست ملل متحد )، مطالعه ای علمی روی تالاب هامون انجام داده و نتیجه گرفته هست که تامین قسمت آب هامون به منظور احیای محیط زیست آن یک لزوم جدی هست که متاسفانه در راستای عملیاتی کردن نتیجه های این پژوهش ها عزمی در طرف افغانی دیده نمی شود البته قطعنامه سازمان ملل در راستای مبارزه با گرد و غبار در اجلاس تهران، توان دارد کمک رسان باشد اما مستلزم آن فعال تر شدن سازمان مراقبت محیط زیست در این زمینه هست. برای سئوال آخر به تاثیر گرد و غبارهای سیستان در کشورهای همسایه پرداخت کنیم.
آیا گرد و غبار با منشا هامون کشورهای همسایه را هم تحت تاثیر قرار می دهد؟ بله.
انتهای پیام
ایسنا- زینب رحیمی
Saturday, 12 October , 2024