این پژوهشگر و مدرس دانشگاه در گفت‌وگو با ایسنا درباره جایگاه سنت‌ها و آیین‌های ایرانی در ادبیات فارسی با نگاه ویژه به سنت نوروز اظهار کرد: اصولا دلیل این‌که آیین‌هایی در زندگی انسان ظاهر و بعد هم ماندگار می‌شوند، سرشته شدن آن آیین با درون انسان است؛ هر چیزی که با درون انسان آغشته شود […]

این پژوهشگر و مدرس دانشگاه در گفت‌وگو با ایسنا درباره جایگاه سنت‌ها و آیین‌های ایرانی در ادبیات فارسی با نگاه ویژه به سنت نوروز اظهار کرد: اصولا دلیل این‌که آیین‌هایی در زندگی انسان ظاهر و بعد هم ماندگار می‌شوند، سرشته شدن آن آیین با درون انسان است؛ هر چیزی که با درون انسان آغشته شود و انس بگیرد، هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود، خاصه که در ضمیر تاریخی قومی بماند، و نه فقط آیین‌های نوروزی بلکه هر آیینی که به صورت یک فرهنگ درآمده است.

او افزود: وقتی آیینی به صورت فرهنگ درآمد، یعنی معرفت عامه پیدا می‌کند و عموم نسبت به آن معرفت و آشنایی خواهند داشت و به‌ این صورت ماندگار خواهد شد. البته ممکن است بعضی‌ها شیرین‌تر و خوش‌تر به دل بنشینند، این در اختیار مردم آیین‌پذیر است.

آذر سپس با اشاره به سرآغاز آیین نوروز بیان کرد: اما آیین نوروز آیینی‌ است که آغاز آن مشخص نیست، فقط وقتی صحبت از نوروز می‌شود، آن را به جم نسبت می‌دهند، حتی از روزگار هخامنشی اطلاعات خیلی کمی درباره نوروز داریم و بعد از آن هم در حدود سال ۳۳۰ قبل از میلاد، زمانی که اسکندر به ایران حمله کرد  و پس از آن هم ۱۱۶ سال یونانی‌ها بر کشور ما حکومت کردند که طبعا آن‌ها هم آیین خودشان را داشتند، حتی از دوره اشکانیان هم اطلاعات چندانی در اختیار ما نیست اما اشکانیان نوروز را ارج می‌نهادند. 

او ادامه داد: اطلاعات ما درباره نوروز بیشتر از دوره ساسانیان است، در آن روزگار نوروز را به زبان پهلوی «نوگروج» می‌خواندند که بعد «گ» حذف شد و «ج» به «ز» تبدیل شد ولی به زبان پهلوی یا زبان فارسی میانه ما «نوگروج» داشتیم. همچنین ابوریحان بیرونی در «التفهیم» نوروز را پیشانی سال می‌نامد و در شعرِ عنصری نوروز با صفت بزرگ آمده است.

اسماعیل آذر درباره چگونگی پرداختن شاعران کلاسیک به نوروز گفت: برای نوروز در زبان فارسی از روزگار رودکی شعر داریم، یعنی شاعری که «پدر شعر فارسی» لقب گرفته، شعرهایی درباره نوروز دارد؛ «بخندد لاله بر صحرا بسان چهره لیلا/ بگرید ابر بر گردون بسان دیده مجنون/ ز آب جوی هر ساعت همی بوی گلاب آید / در او شسته است پنداری نگار من رخ گلگون». همچنین فردوسی به‌طور مفصل از نوروز در شعرهایش گفته است، او هم نوروز را به جم نسبت می‌دهد. به قرن ششم می‌رسیم که از آن زمان نوروز در خودش شکل‌اندازی می‌کند یعنی خدا وارد شعر می‌شود. تا روزگار سنایی غزنوی هم حتی شعرهای نوروز همه توصیفی بودند و همه وصف بهار را می‌گفتند، مثل منوچهری دامغانی که قهرمان این گود است: «نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا/ باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا/ آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود/ میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا»، یعنی نوروز را در جای‌جای شعر منوچهری دامغانی می‌بینیم. اگر بخواهم قهرمان شعر نوروز را در روزگار کهن نام ببرم، بدون شک از منوچهری سخن به میان خواهم آورد. اما مولوی این‌چنین از نوروز می‌گوید: «نوروز بمانید که ایام شمایید/ آغاز شمایید و سرانجام شمایید/ آن صبح نخستین بهاری که ز شادی / می‌آورد از چلچله پیغام، شمایید»؛ چهره و شیوه شعر نوروزی عوض می‌شود. 

مجری برنامه «مشاعره» همچنین بیان کرد: سعدی از نوروز چنین می‌گوید: «ما را سر باغ و بوستان نیست/ هر جا که تویی تفرج آن‌جاست/ گویند نظر به روی خوبان/ نهیست نه این نظر که ما راست»، مشابه این را مولوی هم دارد؛ «گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو/ که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو…»، می‌بینیم که چه در شعر سعدی و چه در شعر حافظ، نوروز با حکمت به هم می‌آمیزد مثلا سعدی می‌گوید «بلبلی زار زار می‌نالید/ بر فراق بهار وقت خزان/ گفتم انده مبر که بازآید/ روز نوروز و لاله و ریحان…»، حافظ هم همین‌طور که می‌گوید: «خوش‌تر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست/ ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست»؛ این شعرها با حکمت به هم درآمیخته است.

آذر در ادامه درخصوص نوروز در شعر معاصر گفت: وقتی به شعر معاصر می‌رسیم، می‌بینیم که شعرها حالت نوستالژیک پیدا می‌کند، چون انسان با طبیعت بیشتر مألوف بود، ولی این الفت امروز خیلی کمتر شده، همه در سلول‌هایی به نام آپارتمان هستند و درها بسته و پرده‌ها کشیده است، آن‌قدر آسمان‌خراش‌ها آمده‌اند که گاهی رنگ آسمان را هم نمی‌بینیم، وقتی هم می‌بینم غبارآلود است اما در گذشته به این شکل نبود، فروغ با نگاه به گذشته می‌گوید: «آن روزها رفتند/ آن روزهای خوب/ آن روزهای سالم سرشار/ آن آسمان‌های پر از پولک…»؛ این‌ها همه نوستالژی‌ است. به‌طور کلی تا قرن ششم نوروز بیشتر توصیفی بود و از آن به بعد، حکمت و حکایت‌هایی که پندآمیز است، به شعر وارد می‌شود و در شعر معاصر نگاه‌ها خیلی به گذشته نوروز است.

انتهای پیام