به گزارش خبرنما به نقل از ایسنا، علی میرمیرانی که سالها است با نام «ابراهیم رها» طنز می نویسد این بار در کتاب «عموجان استالین» به سراغ طنز ورزشی رفته که البته با زمینه های سیاسی و اجتماعی همراه هست. عموجان استالین شخصیت کلیدی این کتاب هست که دچار آلزایمر شده و دکتر برای جلوگیری […]
به گزارش خبرنما به نقل از ایسنا، علی میرمیرانی که سالها است با نام «ابراهیم رها» طنز می نویسد این بار در کتاب «عموجان استالین» به سراغ طنز ورزشی رفته که البته با زمینه های سیاسی و اجتماعی همراه هست.
عموجان استالین شخصیت کلیدی این کتاب هست که دچار آلزایمر شده و دکتر برای جلوگیری از پیشرفت این مریضی به وی می گوید خاطرات همه روزه اش را بنویسد. چون در آستانه جام جهانی فوتبال هست تصمیم گیری می کند این جام را با دیدگاه خود آنالیز کند؛ نامه های بی جواب زیادی به انسان های متفاوت از سلبریتی ها گرفته تا سران کشورها می نویسد و می اندیشد دو جنگ جهانی اول و دوم به علت نامه های او و برای جلوگیری از برپایی جام جهانی اتفاق افتاده هست. این کتاب علاوه بر این دربرگیرنده واکنش های اجتماعی به بازی های ایران نیز هست.
به دنبال انتشار کتاب «عموجان استالین» با ابراهیم رها اظهار کرد وگو کرده ایم که متن آن به دنبال می آید.
طنز ورزشی ننوشته بودم
– – به احتمال زیاد پیش از آغاز جام جهانی ایده مشخصی برای نوشتن این داستان داشتید، زیرا نوشتن کتاب لازمه این بود که روز به روز در ایام جام جهانی پیاده گردد تا داستان ساختارش را پیدا نماید. این ایده به طور اساسی با چه سابقه ذهنی (چه تجربی و چه مطالعاتی) به وجود آمد؟
– این ایده به طور اساسی با چه سابقه ذهنی (چه تجربی و چه مطالعاتی) به وجود آمد؟- من مطلقا در طول کارهایم طنز ورزشی مرتکب نشده بودم. اما دو پاداش کشوری در حوزه ورزشی نویسی دارم؛ پاداش دوم ورزشی نویسی در نمایشگاه مطبوعات سال ۸۳ و نفر سوم جشنواره ای که انجمن تخصصی ورزشی نویسان کشور در سال ۱۳۸۶ برگزار نمود. هیچگاه ورزشی نویس نبوده ام اما در دوره ای شاید سال ۸۶ معاون سردبیر یک روزنامه ورزشی بودم که آن موقع هم کار کلیدی ام نبود. می خواهم بگویم سابقه ورزشی نویسی پررنگی در کارنامه من وجود دارد. به رغم این که به طور نیمه صحبتی ورزش انجام می دادم اما ورزشی نویسی کار اول من نبود و هیچگاه طنز ورزشی ننوشته بودم.
ایده این کتاب از جایی تشکیل شد که من با خودم فکر کردم با سابقه طنز سیاسی و طنز داستانی اگر بخواهم یک طنز ورزشی بنویسم باید یک رخدادی بیفتد و این کار در زمان خود پژوهشگر گردد؛ شاید المپیک، شاید جام جهانی. این دوره ها رد می گردید و عبور زمان موجب گردید اندکی وسواس پیدا نمایم و نوشتن این طنز ورزشی عقب بیفتد. در عین حال طنز ورزشی در ایران به طور جدی پژوهشگر نشده هست. تعداد کتاب هایی که در این حوزه داریم بسیار بسیار کم هست و آن هایی هم که هست زیادتر فانتزی است. این مبحث تردیدهای من را زیادتر می کرد.
این ماجرا برای ۲۵ روز پیش از جام جهانی هست؛ جام جهانی ای که ایران در آن حاضر هست، امیدواری هایی در جامعه وجود دارد، تب جام جهانی در جامعه هست و اگر قرار بود بنویسم باید در این دوره اتفاق می افتاد و این جام خوب ترین موقعیت بود. همان موقع در ذهن من این بود که با ناشری کار کنم که بتواند کتاب را خیلی فوری راهی بازار کند. پیش از آغاز جام جهانی، بخش های اولیه کتاب را درج کردم؛ بخش هایی که دربردارنده تاریخچه جام های جهانی هست، همچنین کاراکتر عموجان استالین در آن جا شناسانده می گردد.
هدفم نوشتن مستند یک ماهه از جام جهانی در ایران بود
نیت من این بود که یک مستند یک ماهه از جام جهانی در ایران دارا باشم؛ شرایط مردم، عکس العمل سلبریتی ها و مردم، نحوه دیدن فوتبال، آمدن مردم به خیابان ها و… . بازی ایران و استرالیا در جوانی من رخ داد و همیشه دریغ هایی در من وجود داشت که به چه سبب یک مستند درست و معالجه از آن زمان نداریم؛ نخستین بیرون آمدن مردم به سبب غیرسیاسی پس از انقلاب در سال ۷۶ رخ داد. دوست داشتم رخدادهای یک ماهه جام جهانی ثبت گردد، در حقیقت خصوصیات اجتماعی و فرهنگی، که منحصرا هم فوتبالی نشود. این مبحث کار فشرده ای را می طلبید. تمام ایام جام جهانی بازی ها را مثل یک وظیفه نگاه می کردم و همه فوتبال ها را می دیدم و نت برداری می کردم، باید همه بازی ها را همان روز می درج کردم و نمی گردید هیچ کدام عقب بیفتد زیرا در یک روز چهار بازی داشتیم، فردایش هم چهارتا بازی دیگر بود. علاوه بر دیدن بازی ها باید فضای سایبری، واکنش های مردم و رخدادهای حوزه تلویزیون را کاوش می کردم، زیرا همه این ها دستمایه من بود.
نوشتن این کتاب زمان بر بود و بیشتر از آن چه فکر می کردم انرژی برد. من هرروز باید کاوش و نت برداری می کردم، می درج کردم و شب تدوین می کردم تا کار شسته رفته ای برای روز بعد دارا باشم. با توجه به این که قرار بود فردای جام جهانی کتاب را به ناشر تحویل بدهم مجال بازخوانی، اصلاح و ویراش هم نداشتم.
بخش هایی از کتاب تجربه شخصی ام بود
– به این مبحث اشاره کردید که بر یک مقطع ۳۰ – ۴۰ روزه معطوف بودید. اما کافی هست کتاب را ورق بزنید؛ برخوردهای نسلی در آن وجود دارد و مولفه هایی که برای هر دوره هست؛ از دیه گو مارادونا گرفته تا مثلث شوم آرژانتین، برزیل و ایتالیا. طبعا مواجهه شما با جام جهانی از کودکی، نوجوانی و جوانی تا امروز که استمرار داشته پشتوانه متریالی کتاب بوده هست.
– – من به طور جدی در حوزه های ورزشی وارد گردیدم و این مباحث برای من با اهمیت بود، اما بخش هایی تجربه شخصی من هست. جام جهانی ۸۲ من ۱۰ ساله بودم که نخستین مواجهه جدی من با پدیده فوتبال بود. تمام سال هایی که طنز ورزشی ننوشتم، این ها ماند و روی هم تلنبار گردید و اهتمام کردم از دوره های متفاوت جام جهانی بگویم. اما در عین حال یک مبحث دیگر هم داریم؛ تفاوت های نسلی و این که نسل های متفاوت نسبت به موضوع فوتبال چه واکنش هایی نشان می دهند. در اوائل دهه ۸۰ سردبیر نشریه ای بودم که آن موقع تازه اصطلاح نسل سومی ها باب شده بود، صفحه ای داشتم که برخوردهای نسلی را نشان می دادم و با پدر انسان های سرشناس و بچه های شان اظهار کرد وگو می کردم که این اختلاف نسل به من داده های بزرگی داد. نگاه این اشخاص و زاویه دیدشان با هم فرق داشت؛ گاهی کلان و متضاد بود و در تقابل با هم قرار داشتند. سعی کردم بخش هایی از این اختلاف ها را در کارهایم نمایش دهم. این مبحث در اقدامات دیگر من من جمله «دری وری» و «پرت و پلا» هم وجود داد. در این کتاب هم اهتمام کردم نشان بدهم برادرزاده های عموجان و خودش چه اختلاف نظرهایی دارند، و در حقیقت اختلاف نسل ها هست، در عین حال نسل های متفاوت چه واکنشی به پدیده فوتبال دارند.
واکنش مردم به پدیده فوتبال در جام ۲۰۱۸ اصرار به تجربه شادی جمعی هست؛ حتی خیلی با اهمیت نیست چه رخدادی می افتد. در مقدمه کتاب «چه قدر خوبیم ما» گفته ام که باختن دیگر شادی گروهی ندارد، اما وقتی که به آرژانتین می بازیم مردم به خیابان می ریزند و شادی می کنند که سال کنونی این مبحث پررنگ تر شده بود.
فوتبال مهمترین پدیده اجتماعی ۱۰۰ سال موخر هست
– درست هست که طنز ورزشی به عمق احتیاج ندارد و پیچیده نیست، اما فوتبال با لایه های سیاسی و اجتماعی تداخل دارد، شاید ایده اولیه در این کتاب پرداختن به لایه های متفاوت فوتبال هست تا خود مقوله ورزش. در دهه های متفاوت، تفکراتی نسبت به مسائل متفاوت و یا مسئله های سیاسی در جهان وجود داشت که در رابطه با ورزش بود؛ به طور مثال زمانی یک فوتبالیست می گردید یک فرد ضدامپریالیسم. در مورد لایه های سیاسی و اجتماعی طنزتان گفت وگو می کنید.
– – کلیدواژه اش چیزی هست که خودتان گفتید؛ مثل فوتبال. برای اهدای پاداش جام جهانی، ریاست جمهور کرواسی به روسیه می آید و حاشیه زیادی ایجاد می گردد، یعنی هیئت دولت کرواسی با اهمیت هست که آن جا باشد. یا در جام جهانی ۲۰۰۲ وقتی ترکیه به فاز یک چهارم پایانی صعود می کند، چند روز تعطیلی عمومی اعلام می گردد تا فوتبال نگاه کنند. فوتبال مهمترین پدیده اجتماعی ۱۰۰ سال موخر جهان هست. بیان می کنند مارکسیسم و انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه با اهمیت ترین اتفاق بوده هست اما تاریخ نمایش داد این پدیده جمع گردید، ولی فوتبال ماند؛ با همان تأثیرگذاری و همان عمق تأثیرات شگفتی انگیز اجتماعی.
فوتبال پدیده بسیار بسیار غریبی هست، شادی جمعی که با فوتبال توان دارید ایجاد کنید با میلیاردها میلیارد پول توان ندارید. جامعه شناسان، روان شناسان و اهل قلم بر روی فوتبال کار کرده اند. فوتبال در عین سادگی، پدیده ای بسیار پیچیده و چندلایه هست و همه قصد دارند از این نمد کلاهی برای خودشان دارا باشند؛ از چهره های سیاسی و اجتماعی گرفته تا سلبریتی ها که از اظهارنظر درمورد آن کسب وجهات و کسب آوازه افزون می کنند، در حالی که علی القاعده مشهور هستند. به همین سبب می طلبید که به طور چندلایه به آن پرداخت کنم؛ چون این طور بود. در جام جهانی قبلی عکس ریاست جمهور در حالی که بدون لباس رسمی اش هست و فوتبال خواهید دید تکثیر می گردید و دست همه می چرخید و بازخورد خوبی هم داشت. یا ریاست جمهور پیشتر عکس هایی با لباس ورزشی و لباس فوتبال دارد که در دوره دانشگاه گرفته هست و در دوره ریاست جمهوری اش انتشار می یابد. او علاقه زیادی به فوتبال داشت، حتی سر اردوی فوتبال می رود و حتی به میرزاپور پنالتی می زند. در همه جای دنیا و همه انسان ها قصد دارند با وابستگی به فوتبال ارزش کسب نمایند. فوتبال پدیده ای شگفتی انگیز و چندلایه هست و می طلبید در «عموجان استالین» به آن پرداخت کنم.
اگر میزبانِ جام، روسیه نبود نوشتن کتاب عقب می افتاد
– شما به قسمت ایران در داعیه پیدایش این کتاب در این دوره اشاره کردید. آیا کشور میزبان هم سهمی در پدید آمدن کتاب داشت؟ با توجه به این که روسیه با فوتبال و جهان غرب نسبت ثابتی دارد و هیچگاه هم نوسان نداشته هست و اکنون شده بستری برای برپایی جام جهانی.
– آیا کشور میزبان هم سهمی در پدید آمدن کتاب داشت؟ با توجه به این که روسیه با فوتبال و جهان غرب نسبت ثابتی دارد و هیچگاه هم نوسان نداشته هست و اکنون شده بستری برای برپایی جام جهانی. – اگر میزبان جام جای دیگری بود شاید نوشتن کتاب را یک جام جهانی عقب می انداختم. شخصیت کلیدی عموجان استالین هست و گرایش های استالینیستی دارد. چون میزبان روسیه هست، نزدیکی افزونی برای کاراکتر ایجاد می کند. عموجان نامه های بی پاسخی دارد و به همه اشخاص، چه سیاستمدار، چه ورزشکار، چه سلبریتی و چه کسی که صورتش را رنگ کرده نامه می نویسد. روسیه برای عموجان پایه ای ایجاد می کند که توهم دسیسه را پیش ببرد؛ با توجه به تقابلی که این کشور با جهان غرب دارد.
– اگر در آلمان غربی بود، بنظرم این کتاب درنمی آمد، پس کلیدی بود که میزبان روسیه باشد، به علت کاراکترم که با گذشته روسیه و وحدت جماهیر شوروی احساس نزدیکی می کرد و همین تقابل با غرب منحصرا در آن جا می توانست بُلد گردد. این نگرانی به وجود نمی آید که کتاب تاریخ استفاده داشته باشد، و برای برون رفت از این مبحث چه کاری انجام داده اید و یا به طور اساسی نویسنده ها برای این که کتاب شان تاریخ استفاده نداشته باشد چه کاری توان دارند انجام بدهند؟
– این کتاب به تاریخ مشخصی (۴۰ روز جام جهانی در ایران) می پردازد… . این نگرانی به وجود نمی آید که کتاب تاریخ استفاده داشته باشد، و برای برون رفت از این مبحث چه کاری انجام داده اید و یا به طور اساسی نویسنده ها برای این که کتاب شان تاریخ استفاده نداشته باشد چه کاری توان دارند انجام بدهند؟- من اهتمام داشتم یک مستند یک ماهه از جام جهانی ۲۰۱۸ و تأثیرات آن در ایران بنویسم؛ این که گزارشگر چه می گوید، سوتی اش چیست، این که چه کسی عکس العمل نشان می دهد، چه کسی قهر می کند و. هر مستندی در مورد یک واقعه تاریخی در هر جای جهان احتمال دارد چند سال بعد فراموش گردد، اما حسنش این هست که اگر شش سال بعد بگویید در آن جام جهانی که ایران با پرتغال برابر کرد و با اسپانیا بازی داشت، فضا چه بود، توان دارید به این مستند مراجعه کنید. من برای این که به “چه خوب بود چنین چیزی می داشتیم” دهه هفتادی های یا هشتادی های سن شان به بازی ایران و استرالیا قد نمی دهد، اگر بخواهید فضای آن دوره را بدانید، چیزی وجود ندارد، چه خوب بود اگر درباره بازی ایران و استرالیا کار این مدلی داشتیم و احوالات مردم را در آن نشان می دادیم. من برای این که به “چه خوب بود چنین چیزی می داشتیم” جواب بدهم، این کتاب را درج کردم که اگر دهه نودی ای ۱۵ سال بعد بگوید چه خوب بود در مورد فضای ایران می دانستیم این کتاب را ورق بزند و بگوید عه این جوری بود.
ریسکی که باید انجام می دادم
– با توجه به پرداختن به مبحث فوتبال، فکر می کنید کتاب چقدر بیننده عام یعنی مخاطبی که کتاب نمی قرائت کرد، پیدا نماید؟
– این موضوع برایم جذاب بود و کتاب را بدون تاریخ استفاده می کرد. – یکی از تردیدهایم برای نوشتن این بود که ما در حوزه طنز ورزشی تقریبا کتاب نداریم، به خاطراین که شاید همیشه فکر می کردند مخاطبش جدی نیست. این مبحث برای من ریسکی بود که باید انجام می دادم. فوتبال بستری را فراهم کرده تا کسانی که به این ورزش علاقه مند بودند اما در حوزه های دیگری فعال بودند، بیم شان را از اظهارنظر در مورد آن کنار بگذارند. البته می اندیشم این مبحث با نسل من رخ داد؛ نسل پیش از ما اگر سینمایی بود منحصرا سینمایی بود و اگر سیاسی بود منحصرا سیاسی بود و دیگر فوتبالی نبود.
«عموجان استالین» برای همه مطلب دارد
– این که شما پانوشتی در کتاب ندارید، به طور مثال در مورد «کروشما» هیچ توضیحی نداده اید، آیا نگاه تان این بوده کسی که بیننده کتاب هست، فوتبالی هست و نیازی به این توضیحات ندارد؟ یا این فرض برای آیندگان وجود دارد که کروشما را می شناسند؟
– در این کتاب کلی نام سینمایی، سیاسی و اظهارنظر ورزشی داریم و در حقیقت ملغمه ای را که در جامعه وجود دارد نشان داده ام. – بخش هایی از این کتاب برای فوتبالی هاست و بخش هایی هم این طور نیست. با اهمیت نیست کروشما کیست! ۱۵ سال بعد بیان می کنند یک پرتغالی گلی به ما می زند و ما بازی را برابر می کنیم یا ما در آن جام تا پنج سانتی صعود هم پیش می رویم. این کتاب برای آنان که فوتبال را تخصصی تر می نگرند مطلب دارد. به طور مثال گروه مرگی که شما هم اشاره کردید، عجیب ترین گروه فوت (برزیل، آرژانتین و ایتالیا) هست، باید خیلی فوتبالی باشید که بدانید و یادتان بیاید. در این کتاب اهتمام کردم برای رتبه های متفاوت چیزی دارا باشم. اما تأکیدم این بود که با اهمیت نیست کروشما کیست، قطعا خانم مانتوقرمزی هم که در کتاب آورده ام بازیکن های فوتبال را نمی شناخت.
توهم دسیسه نخ تسبیح کتاب هست
– بخش عظیمی از مردم خیلی فوتبالی نیستند. نگاه شما در اثرتان چه بود؟ آیا این طنزها هم وارد گردند یا شما طنزی را به آن اعطا کنید؟
– – خود به خود در فوتبال زمینه های طنزی هم داریم. نگاه شما در اثرتان چه بود؟ آیا این طنزها هم وارد گردند یا شما طنزی را به آن اعطا کنید؟ – نخ تسبیح من «توهم توطئه» بود. چیزی که در همه ما با دوزهای متفاوت وجود دارد؛ بخشی به طور منطقی هست و بخشی دیگر به طور بیمارگونه. به همین سبب نام کتاب «عموجان استالین» انتخاب می گردد و به شکلی با «دایی جان ناپلئون» شوخی می کند، آن کتاب هم طبق توهم دسیسه شکل می گیرد و جاهایی در خود کتاب وضع اجتماعی را نشان می دهد. به طور مثال در بازی ای که ما با پرتغال داریم، حتی انسان های معقول هم بیان می کنند اسپانسرهای کلان جهانی ترجیح می دهند ما ببازیم و پرتغال را پیروز کنند، چون پرتغال رونالدو دارد پس بیننده هم دارد و پول می آورد و قطعا تا چهارتای نیمه پایانی می رود. عموجان با چهارتا از برادرزاده هایش چون انسان های معقولی اند، اختلاف دارد اما همین برادرزاده ها در جاهایی با عموجان همزبان می گردند چون آنان هم از دسیسه می ترسند؛ اما خواهید دید در دوره بعد مسی و رونالدو هر دو حذف می گردند و جام جهانی بدون این بازیکن ها ادامه دارد.
اثرگذاری نامه های عموجان استالین
این نگاه توهم دسیسه برایم با اهمیت بود. عموجان استالین مدام شعار می دهد و مدام اطلاعیه می دهد و نامه می نویسد. نامه های بی جواب از آن جایی به ذهنم رسید که ما در گذشته ریاست جمهوری در ایران داشتیم که نامه می درج کرد و کسی نامه هایش را جواب نمی داد ولی باز نامه می درج کرد و فکر می کرد این نامه ها را که می نویسد دنیا را کن فیکون می کند. عموجان استالین می اندیشد دو جنگ جهانی به علت نامه های او اتفاق افتاده که جام جهانی را برگزار نکنند. این در ما وجود دارد؛ به طور مثال نویسنده ای می گوید من این را درج کردم که دنیا را تکان داد.
عموجان استالین در درون ماست. به هر حال این انسان نگاه توهم دسیسه را دارد.
– این نگاه از کره مریخ نیامده؛ از بطن جامعه ما آمده هست، به همین سبب اهتمام کردم طنز را بر پایه نگاه توهم دسیسه ای عموجان استالین پیش ببرم، در نتیجه از بخش هایی از طنزهای فوتبالی که وجود داشت عبور کردم.
–در واقع از متن تان حراست کردید. -سعی کردم در آن ورطه نیفتد.
عموجان استالین ماییم
– اما خیلی جاها فوتبال طنز دارد و این که منحصرا به آنان پرداخت کنم می گردید طنز فوتبالی ورزشی؛ ممکن بود در روزنامه ورزشی جواب بدهد اما این جا جواب نمی داد. – در کتاب اهتمام زیادی بر حافظه تاریخی دارید. عبارت های «ما یادمان نمی آید، به شما ربطی ندارد و یا قصد نداریم توضیح بدهیم» زیاد تکرار شده هست.
– در این باره توضیح می دهید. – این کتاب با آلزایمر آغاز می گردد، و کتاب دفترچه خاطرات یک فرد آلزایمری هست. ما مردمی هستیم که نه تنها حافظه تاریخی نداریم، انگار به طور اساسی حافظه نداریم و هیچ چیزی برای مان درس عبرت نمی توان. مقاومتی در مورد پند گرفتن و عبرت گرفتن در همه ما وجود دارد، می گویند مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی توان، اما ما عکسش را داریم و می توانیم ثابت نماییم از یک سوراخ مکررا گزیده می گردیم و هیچگاه هم رخدادی نمی افتد. گویا فراموشی مدام داریم و برای همین عموجان استالین در آستانه آلزایمر هست. مثل ماها هم سخن می گوید. اگر با کسی صمیمی هستیم می گوییم به تو ربطی ندارد و اگر دوریم مودبانه همین را می گوییم. در ضرب المثل های مان هم هست «چهاردیواری اختیاری»، انگار هیچ کار ما به هیچ کسی ربطی ندارد.
جواب گویی هم مطلقا وجود ندارد، این که عموجان استالین تأکید دارد که «نه به شما ربطی دارد و ما در شأن خود شاهد هستیم که بگوییم» و غیره سوژه ای هست که در همه وجود دارد. عموجان استالین به خودش می گوید ما، بعد توضیح می دهد این ما، همان من شماست، ما ماییم. عموجان استالین ماییم و این کیش شخصیتی عموجان در خیلی از ماها وجود دارد، همه حس می کنیم رئیسیم و یک پادشاه کوچیکه در ما وجود دارد و همه فراموشی متعدد داریم و در عین حال اعتقاد داریم که نباید به هیچ کس و هیچ جا برای اقدامات مان جواب گو باشیم، هم مسئولین توان دارند این چنین برخورد نمایند که جواب گو نباشند و هم ما نسبت به دوستان و خودمان.
من خاورمیانه ای هستم و توان ندارم انتزاعی فکر کنم
– برای همین عموجان استالین می گوید «نه به شما ذی ربط هست و نه ما یادمان می آید» و یا «در شأن ما نیست که بگوییم » و «لزومی نمی بینیم». – در مورد کاراکترهای این کتاب هم توضیحاتی می دهید.
– عموجان با چهارتا از برادرزاده هایش که انسان ها معقولی هستند مخالفت دارد و گاه می گوید «پاشم بزنم تو دهن شون»، ولی با برادرزاده کوچک خود که گرایش های عموجان استالینی دارد، قبول کننده هست. – نام کاراکتر چیست؟ کهریزک. کهریزک برای همه ما و در ذهن سیاسی مان یک زمینه قوی دارد. گاهی به من ایراد می گیرند که به چه سبب ارجاعات اجتماعی و سیاسی پررنگ هست. اگر نیکلای گوگول را هم بخوانید همین کار را با شوروی و روسیه می کند و متنش مملو از ارجاعات این طوری هست.
اما ما مطالعه می کنیم و می گوییم بیگانه هست و شمولیت عام دارد، عزیز نسین هم در ترکیه این کار را می کند و متنش بر روی این ارجاعات می چرخد. من یک نویسنده خاورمیانه ای هستم و نویسنده خاورمیانه ای توان ندارد انتزاعی برخورد نماید، نباید هم این طور برخورد نماید.
نویسنده باید نسبت به اجتماع خود حساس باشد، بالاخص من که با یک بگ گراند پررنگ رسانه ای می آیم و می دانم این مبحث چقدر با اهمیت هست و در نتیجه خود را منفک از جامعه نمی بینم. اگر بگویید کتاب ترجمه گردد آن وقت کهریزک چه جذابیتی برای بیننده بیگانه دارد، می گویم اولا با پانویس میتوان مبحث را حل کرد، در ثانی من توان ندارم به این سبب که بیننده بیگانه امکان دارد کتاب را بخواند و متوجه نشود، بیننده داخلی را قیچی کنم.
حضور بانوان در ورزشگاه از نگاه عموجان استالین
– یادتان باشد کاری برای این که اثر تاریخ استفاده نداشته باشد، منتج به این نشود که به طور اساسی استفاده نداشته باشد.
– – در مورد پرداختن به مبحث حضور بانوان در ورزشگاه هم می گویید. – من اهتمام کردم به مسئله ورود بانوان به ورزشگاه به طور جدی پرداخت کنم؛ سوژه ای که به یک عکس العمل جدی مبدل شده هست، الان هم بحث داریم. شاید از نظر کسی که در دانمارک زندگی می کند این مبحث احمقانه باشد که به چه سبب این قدر برای نویسنده با اهمیت بوده که بانوان به ورزشگاه بروند یا نروند، اما برای من با اهمیت هست، زیرا یک حقوق اجتماعی مغفول مانده هست، برای همین ترجیح می دهم به آن پرداخت کنم. اگر اهتمام کنیم جهان وطنی به ماجرا ببینیم و طوری بنویسیم که همه جا استفاده داشته باشد، متن اصالت پیدا نمی کند؛ زمانی یک متن اصالت دارد که از بستر اجتماعی حقیقی جامعه خود بیرون بیاید. لااقل باور من این هست که حکم کلی برای مردم دنیا ندهیم.
باور من این هست که طبق بستر اجتماعی جامعه ام بنویسم. عموجان استالین برای ورود بانوان به ورزشگاه نسخه می پیچد و می گوید زن باید در خانه بنشیند، تلویزیون را هم خاموش کند و برود اتاق در را هم قفل کند و وقتی مرد از استادیوم بازگشت، زن اگر پرسید چه گردید، بگوید به تو چه. نمونه ایده آلش همین هست. خودش می گوید خدا را سپاس که پنج برادرزاده اش پسرند و الحمدللّه زن ضعیفه ای بین شان نیست، اگر می گردید لابد سرشکستگی بود.
عموجان از مریخ نیامده هست
البته این اعتقاد در جامعه ما وجود داشته که بچه مرد پسر می گردد و اگر کسی دختر دارد در مردانگی او شائبه وجود دارد که پشت این مبحث هم علل اجتماعی وجود دارد. این را هم بگویم در جاهایی عموجان دلش همراه مردم می لرزد؛ به طور مثال در بازی ایران و اسپانیا پس از باخت تراژیک و صحنه هایی که بُلد می گردد، به طور مثال بچه ها نزدیک دروازه روی هم می افتند که توپ از خط دروازه رد نشود.
جاهایی نشان می دهد آدمی نیست که از مریخ آمده لکن آدمی هست مثل ما. در دهه ۳۰ میلادی که حزب نازی ها در آلمان رشد می کند اما هنوز قدرت نگرفته است، این تاریخ می گردد سال های ۱۳۱۰، وقتی که ما در فقر و نبود بهداشت غوطه می خوریم، از آنان سؤال می کنند ایرانی ها با شما قرابت نسلی دارند، به چه سبب آنان در این فلاکت اند و شما این وضع را دارید؟ جواب عجیبی می دهند؛ این که آنان برای رهبری آفریده شده اند و هرکدام یک پادشاه اند. و چون بودن ۱۵ میلیون پادشاه در کنار هم امکان پذیر نیست باید به جاهای متفاوت دنیا بروند و هرکدام جایی را اداره کنند، به همین سبب آنان در تقابل با هم افتاده اند. می خواهم بگویم در درون هریک از ما یک پادشاه کوچیکه وجود دارد.
عموجان توان دارد نماینده گروه سیاسی خاصی باشد
– عموجان استالین موجود غریبی نیست؛ این ماییم. – ترجیع بندی که هم در بحث کتاب و هم در حرف های شما وجود دارد، توهم دسیسه هست، این که توهم دسیسه عمومیت دارد و عموجان استالین هم نماینده این قشر هست. اما عموجان استالین منحصرا درگیر توهم دسیسه نیست و خصوصیات دیگری هم دارد؛ به طور مثال همه افرادی که توهم دسیسه دارند استکبارستیز نیستند.
– پس میتوان اظهار کرد عموجان گروه سیاسی مشخصی را نمایندگی می کند. – بله حرف تان درست هست و عموجان توان دارد نماینده گروه سیاسی مشخصی باشد؛ ادبیاتی که به کار می برد جهت گیری سیاسی اش را نشان می دهد. در نامه ای که به پوتین می دهد از ترامپ کلی تشریح می کند و جمله ای می گوید که بنظرم کلیدی هست، ترامپ شاید در ظاهر مقابل ما باشد، اما ما به حضور او احتیاج داریم و برای ما نعمتی هست. در حقیقت یک نوع نگاه سیاسی مشخص را بُلد می کند و عموجان استالین در مورد آن حرف می زند. عموجان استالین ترامپ را دوست دارد. کسی با سابقه چپ به چه سبب ترامپ را دوست دارد؟ مشخص هست، چون نگاه دوقطبی دارد. باید «آدم بده ای» باشد که قطب شوروی اش بُلد گردد، اگر کسی باشد که بگوید بیایید مذاکره کنیم، به چه کسی توهین بدهد و یقه چه کسی را بگیرد؟ پس ترامپ لازم هست؛ ترامپی که از همه معاهده ها بیرون می آید. برای کسی که جهان را در جنگ دوست دارد و می پسندند ترامپ اگر در جبهه مقابل باشد لازم هست. به فوتبال می ماند؛ تیم مقابل، تیم مقابلت هست و گل می زند، اما اگر این تیم مقابل نباشد اصلا فوتبالی شکل نمی گیرد. برای همین هم هست که روسیه کمک می کند تا ترامپ ریاست جمهور گردد. « در نگاه دوقطبی و جنگ سردی که عموجان دارد متعدد از «آن ها» استفاده می نماید. «آن ها»یی باید وجود دارا باشند که به آنان بتازد، در نتیجه امکان دارد عموجان استالین نگاه خاص سیاسی ای را همراهی کند و نماینده اش باشد. عموجان مدام برجام را دست می اندازد و واژه برد-برد را تکرار می کند.
– حتی می گوید به چه سبب فوتبال برد-برد ندارد، مسخره هست.
– – عموجان استالین جام جهانی را جامی برای ترویج فساد و فحشا در ایران می داند، و بر این مبحث اهتمام بسیار دارد. – عموجان استالین در همه چیز فساد و فحشا پیدا می کند؛ این که می گوید دیدن فوتبال در کافه فساد و فحشاست، «پشت میز زن و مرد قهوه می خوردند واویلا بود، الان که فوتبال می ببیند و جیغ و این ها». یا در جایی از کتاب حسین ماهینی گفته هست «امروز دست زن و بچه ام را می گیرم و می روم فوتبال تیم ملی را با آنان می بینم»، عموجان به وی می گوید «چه مردی هستی باید به زنت بگی تو خونه باش». نگاه عموجان این هست که زن نباید پایش را از خانه بیرون بگذارد و هر رخدادی جز این فساد و فحشاست؛ اگر کار می کند فاسد هست، اگر استادیوم برود فحشاست، حتی در کافه قهوه بخورد فساد هست.
با حذف پرتغال و آرژانتین خلع ید گردیدم
– به طور اساسی هر چیزی که منتج به همگرایی هست فساد و فحشاست و یکی از اغراض کلیدی جام جهانی گسترش فساد و فحشاست، کما این که داور ایرانی را می گوید که فساد و فحشا دارد. – در میان گفت وگو های تان فوتبال را پدیده تاریخ معاصر دانستید؛ شاید مهمترین و کاراترین دستاورد دوران پیشرفته بوده هست. در همین فوتبال اوروگوئه، پاراگوئه و پرو تیم های مطرحی بودند، پس از چند دهه کشورهای خاصی در آمریکای جنوبی استیلا پیدا کردند، کرواسی که تا چند سال پیش کشور نبود، الان به فینال می رود و مطرح می گردد. اما این کتاب بر مبنای این اندیشه هست که فوتبال دست غرب هست، عموجان می پرسد به چه سبب بنگلادش و بلغارستان بخشی از تیم های برتر نمی گردند؟ اگر روزی بنگلادش میزبان باشد آن وقت عموجان استالین با این تفکرات و حکم هایی که برای دنیا صادر می کند، چه صحبتی برای گفتن دارد؟
– این رخدادهای این ذهنیت را به وجود می آورد که ممکن هست در جام های سال های دیگر استیلا با کشورهای دیگری باشد. اما این کتاب بر مبنای این اندیشه هست که فوتبال دست غرب هست، عموجان می پرسد به چه سبب بنگلادش و بلغارستان بخشی از تیم های برتر نمی گردند؟ اگر روزی بنگلادش میزبان باشد آن وقت عموجان استالین با این تفکرات و حکم هایی که برای دنیا صادر می کند، چه صحبتی برای گفتن دارد؟- این اتفاق در کتاب می افتد و آن موقع می گوید قطعا کاسه ای زیر نیم کاسه هست. من طبق حدس ای که داشتم برادرزاده ها را چیدم؛ یکی از برادرزاده هاش طرفدار آلمان هست، یکی طرفدار رونالدو و دیگری طرفدار مسی. این ها را چیده بودم و فکر می کردم این تیم ها بالا می روند، این ها کل کل می کردند و ماجرا پیش می رفت؛ اما زود حذف گردیدند و من خلع ید گردیدم. از ابتدا عموجان اظهار می کرد این ها می برند و دلخور نباشید، همه این ها نقشه هست.
اما وقتی که صعود نمی کنند می گوید کاسه ای زیر نیم کاسه هست و دارند بازی را پیچیده می کنند و نعل وارونه می زنند. خاصیت این انسان ها این هست که اقدامات شان ابطال ناپذیر هست، و هر رخدادی بیفتد در زمینه تأیید حرف های آن هاست. هر رخدادی بیفتد بیان می کنند حرف شان درست بوده. انتخابات سال ۹۲ برگزار گردید.
حوزه کتاب برایم ارجمندتر هست
– تیتر زدند ما پیروز گردیدیم و روحانی اسب تروا بود و شما گول خوردید؛ این همان نگاه هست و هر رخدادی که بیفتد ما برده ایم. نوشتن کدام یک برای تان مشکل تر هست؟
– – در حوزه های متفاوت داستان، نمایشنامه و طنز می نویسید. نوشتن کدام یک برای تان مشکل تر هست؟- در اکران نوروزی فیلم کمال تبریزی که فیلم نامه اش را من نوشته بودم، یکی از خبرگزاری ها به من تلفن زد که گزارش نوروزانه داریم. از من سؤال کرد کتاب می نویسید، اسم تان سرستون روزنامه هاست، بخشی از تیتراژ برنامه تلویزیونی هستید و نام تان روی جلد کتاب و سردر سینماست، کدام یک از این ها برای تان لذت بخش تر هست؟ اظهار کردم کتاب. اظهار کرد یعنی چی کتاب، کتاب دوهزار تا تیراژ دارد، اما سردر سینما که بیننده زیاد دارد. اظهار کردم زنگ زدید سؤال بپرسید یا جواب را می خواهید بگیرید؟! به علل شخصی حوزه کتاب برایم ارجمندتر هست، حوزه کتاب حوزه مورد علاقه من هست. هنوز که هنوز هست وقتی که از من کتاب چاپ می گردد، آن را در دستم می گیرد و ورق می زنم؛ تقریبا شبیه کتاب اولم. اگر روزی از من کتابی چاپ گردد و بگویم من که پرفروشش را داشتم، قطعا این کار را نمی کنم و اگر حلاوتش مثل روز اول باشد مرتکب می شوم.
– حوزه کتاب حوزه محترم، عزیز و دلخوش داشتنی ای هست.
– ۱۵ -منظور من طنز، داستان و فیلم نامه هست. – ۱۵ درصد از کارهایم طنز و با نام ابراهیم رهاست. چون ابراهیم رها سرشناس شده اقبال به آن زیادتر بوده هست. اقدامات تلویزیونی هم ساخته ام؛ هم جدی و هم طنز.
اردیبهشت سال گذشته تعداد کتاب های ابراهیم رها با کتاب های جدی ام برابر گردید و بعد زیادتر از کتاب های علی میرمیرانی گردید. اگر بخواهیم دشوارتر و آسان تر مد نظر داشته باشیم و اگر طنزنویسی را جدی ببینیم، کار دشواری هست، زیرا مطلب جدی را ابتدا باید فهم و بعد با آن شوخی کنید. باید نثر خاصی را که در طنز انتخاب می کنید، بلد باشید. در کمال تأسف زیاد می بینم که قصد دارند به نثر قدیمی بنویسند، در آن، هم واژگان مختص قرن چهار و پنج هست که بیهقی استفاده می نماید و هم کلمات دوره مشروطیت و پهلوی اول و هم خز و دودر و تریپ دهه ۸۰ و ۹۰.
بلیت می خرند تا توهین بدهند
– در حالتی که این نادرست هست، و آشکار هست که نویسنده نخوانده و متن ها را نمی شناسد، منحصرا خوشش آمده که با ادبیات قدیمی بنویسد و همه چیز را با «همی» درست می کند؛ «ما به بازار همی رفتیم و به رفیق فاب مان همی گفتیم».
– – این مبحث در طنز مطبوعاتی زیادتر هست. – در کتاب هم دیده ام. در کمال تأسف در حوزه طنز و در فضای سایبری شلختگی داشتیم که به لودگی هم منتج شده هست. با یکی از خبرگزاری ها اظهار کرد وگو داشتم و در آن جا اظهار کردم در لودگی غوطه می خوریم.
اندکی طنز بلدم، اما رخدادی که در فضای سایبری می افتد خودبامزه پنداری هست که اصلا طنز نیست. مهمان رامبد جوان بودم و ایراد این شکلی گرفتم که اتفاق های فضای سایبری طنز نیست و جلف هست، خیلی ها اظهار کردند این مخالف آزادی های ماست و قصد دارد اینترنت بسته گردد، آقا شلوغش نکنید! یعنی چه مخالف اینترنت هست؟! اگر اینترنت باشد می خواهید بروید در آن جا به تعدادی توهین ناموس بدهید و یا با سخیف ترین شکل ممکن فکر کنید بامزه اید. کلا همین هست. در آن برنامه به رامبد اظهار کردم چقدر فالوئر داری؟ اظهار کرد این قدر. من اظهار کردم بازخوردش چگونه هست؟ اظهار کرد بلیت خریده اند که فحش بدهند، و واقعا همین گونه هست.
اظهار کرد وگو از ندا ولی پور و علیرضا بهرامی
انتهای پیام
Friday, 20 September , 2024