خیابان‌های تهران مثل همیشه پرترافیک است اما برخلاف دیگر بازی‌های ملی، نشانه‌ای از اینکه ساعتی بعد تیم ملی ایران مقابل کامبوج بازی می‌کند، نیست. خبری از موتورسواران پرچم به‌دوش نیست اما حال خیابان‌های اطراف استادیوم فرق می‌کند. دستفروش‌ها بساط پرچم، کلاه و دستبندها را پهن کرده‌اند. برخی به شیشه ماشین‌های در ترافیک مانده می‌زنند تا […]

خیابان‌های تهران مثل همیشه پرترافیک است اما برخلاف دیگر بازی‌های ملی، نشانه‌ای از اینکه ساعتی بعد تیم ملی ایران مقابل کامبوج بازی می‌کند، نیست. خبری از موتورسواران پرچم به‌دوش نیست اما حال خیابان‌های اطراف استادیوم فرق می‌کند. دستفروش‌ها بساط پرچم، کلاه و دستبندها را پهن کرده‌اند. برخی به شیشه ماشین‌های در ترافیک مانده می‌زنند تا رنگ پرچم ایران را روی صورت تماشاگران نقاشی کنند. قیمت دو‌ پرچمی که نقاشی می‌کنند ۱۰ هزار تومان است. ساندویچ‌‌فروش‌ها هم فلافل را ۱۵ هزار تومان می‌فروشند.

نیروهای انتظامی بارها پشت بلندگو تکرار می‌کنند که خانم‌ها جلوی در نایستند و با نشان دادن بلیت‌هایشان وارد مجموعه آزادی شوند. 

داخل مجموعه، اتوبوس‌ها آماده‌اند تا ۳۵۰۰ زنی که بلیت بازی ایران – کامبوج را خریده‌اند به آزادی برسانند و‌ اجازه نمی‌دهند صف طولانی شود.  یکی از پلیس‌ها بارها از زنان بابت همکاری با نیروی انتظامی و یگان ویژه تشکر می‌کند.

کمی دورتر میز ضیافتی از هندوانه، شربت و خرما برای پذیرایی از زنانی که برای اولین بار قرار است یک بازی فوتبال رسمی را از نزدیک ببینند، چیده شده، کیسه زباله هم وسط صف گذاشته‌اند تا پوست هندوانه‌ها و لیوان‌های پلاستیکی را داخلش بیندازند. صف جلو می‌رود. دختربچه‌ای که همراه خواهرش و با یک بلیت وارد مجموعه شده‌اند با استرس زیاد قدم برمی‌دارد. تا به او می‌گویم نفس عمق بکش، بغضش می‌ترکد. می‌ترسد خواهرش را راه دهند و او بیرون بماند. برای دومین بار بلیت‌ها چک می‌شوند و هر دوی آنها در شلوغی‌ها سوار اتوبوس می‌شوند. به کسی اجازه نمی‌دهند از جلوی در تا جایگاه ورود زنان پیاده برود. یکی از مأموران می‌گوید برای امنیت خودتان این کار را کردیم.

صدای تشویق زنان یک لحظه هم در اتوبوس قطع نمی‌شود. اتوبوس جلوی تونل چهار ترمز می‌کند. برای سومین بار بلیت‌ها چک می‌شوند. بارکد بعضی از بلیت‌ها تا پنج بار هم جلوی دستگاه قرار می‌گیرد تا بتواند آن را بخواند و در آهنی تونل باز شود. مرحله بعدی بازرسی بدنی است. کوهی از بطری‌های آب معدنی جلوی بازرسان دپو شده است. در این قسمت اجازه عکاسی وجود ندارد. برای بازرسی بدنی سخت‌گیری زیادی نمی‌شود چون بیشتر بانوان با توجه به توصیه‌هایی که مردان در فضای مجازی داشتند، حتی کیف هم با خودشان نیاورده‌اند.‌

 بعد از عبور از این‌ جایگاه، زمینِ سبزرنگ آزادی پشت دیوارهای نم‌کشیده و پوسته‌پوسته پیدا می‌شود. بعضی از زنان با فریاد خوشحالی تا صندلی‌ها می دوند. کمتر کسی طبق شماره صندلی نشسته است.

نیروهای انتظامی همه جا مستقرند. لیدرهای زن با کاورهای نارنجی ایستاده‌اند تا تماشاگران را هدایت کنند.

صدای فریاد و تشویق از همان ابتدا بالاست. تمام عکاسان مطبوعاتی پشت به زمین بازی، دوربین‌هایشان را به سمت جایگاه بانوان گرفته‌اند. دو‌ جایگاه دیگر را هم برای بانوان باز می‌کنند تا آنهایی که پشت در مانده‌اند، داخل شوند. با ورود ورزشکاران دو تیم صدای تشویق‌ها اوج می‌گیرد.

از بلندگوی ورزشگاه صدایی می‌گوید: خانم‌ها و آقایان …

بازی شروع می‌شود، هیچ‌کس توهین نمی‌کند، هیچ کس سنگ یا اشیای دیگری داخل زمین پرتاب نمی‌کند، هیچکس عقاید کسی را زیر سوال نمی‌برد، مادری که عکس فرزند شهیدش را روی صفحه موبایلش گذاشته در کنار دختر جوانی که لاک قرمز به ناخن‌هایش زده، همه و همه کنار هم نشسته‌اند تا بازی ملی کشورشان را از استادیوم  ۱۰۰ هزار نفری آزادی ببینند. مردها هم، حتی آنهایی که با دختران و همسران خود آمده‌اند، کمی دورتر از جایگاه زنان، نحوه تشویق ایسلندی را به آنها یاد می‌دهند.

ورزشکاران با انرژی‌ای که از تماشاگران زن و مرد می‌گیرند، پشت سر هم گل می‌زنند و شادی‌شان را با هم به اشتراک می‌گذارند.

بین دو نیمه، بسیاری از بانوان صندلی‌هایشان را برای خریدن خوراکی ترک می‌کنند. بر خلاف آنکه می‌گفتند برای خرید از بوفه فقط پول نقد داشته باشید، بوفه‌ها مجهز به دستگاه کارتخوان هم هستند. آب معدنی‌های ورزشگاه هم با همه جا فرق دارند؛ بسته‌بندی‌های ساندیسی.

آزادی برای ورود بانوان هیچ چیز کم ندارد. حتی دستشویی‌ها هم به دستمال کاغذی مجهز شده‌اند البته سطل زباله نیست!

گرچه نمازخانه ورزشگاه کوچک است اما زنان زیادی به نوبت وارد آن می‌شوند و بعد از خواندن نماز، در جای خود می‌نشینند.

یکی از مأموران زن بعد از تذکر به تماشاگرانی که سیگار می‌کشند، پاشنه کفشش را که خوابانده، با اشاره نشانم می‌دهد و می‌گوید: «ببین. هشت ساعت است که سر پایم. بعضی خانم‌ها اصلا همکاری نمی‌کنند و توقع دارند دفعه بعد هم به استادیوم راهشان بدهند. سلامتی خودشان که اهمیت ندارد، فضای دستشویی را هم پر از دود سیگار کرده‌اند و سلامتی دیگران هم برایشان مهم نیست. تمام هیکلم بوی سیگار گرفته است.»  همین جا حرفش را قطع می‌کند و به یکی از تماشاگران تذکر می‌دهد که حجابش را درست کند.

با شروع نیمه دوم دوباره صدای تشویق‌ها اوج می‌گیرد. با ضربه کریم انصاری‌فرد و گل هشتم به کامبوج، برخی تماشاگران با تیم کامبوجی که فقط یک تماشاگر دارد همدردی می‌کنند. یکی از تماشاگران به دوستش می‌گوید: «دیگه بسه، گناه دارن. بذارن یه گل هم کامبوجیا به ما بزنن!»

بعد از ۱۴ گلی که تیم ملی ایران به کامبوج می‌زند، ورزشکاران ایرانی نزدیک جایگاه بانوان می‌شوند و از آنها بابت تشویق تیم ملی تشکر می‌کنند.

زنان زباله‌هایشان را جمع می‌کنند و به امید ورود دوباره به آزادی، ورزشگاه را که به بهترین شکل انرژی‌شان را آنجا تخلیه کرده‌اند، ترک می‌کنند.

بیرون از ورزشگاه همه نوع وسیله نقلیه‌ای مهیاست تا بانوان را به صورت رایگان تا مترو برساند.

 همه نسل‌ها از خردسال یک ساله گرفته تا آنهایی که با استادیوم آزادی همسن هستند، یکی از شهرستان و یکی با پای شکسته خودش را از کشور عمان به ایران رسانده تا آزادی در ۱۸ مهر ماه ۹۸ فقط شاهد یک بازی با ۱۴ گل نباشد بلکه مشارکت بالای اجتماعی یک جامعه را ببیند؛ جامعه‌ای که زنان آن توانستند فوتبال  را در کنار مردان را تماشا کنند.
انتهای پیام